چکیده:
برخی مستشرقان معتقدند که پیامبر همهی معارف قرآنی را از دو منبع گرفته است؛ بخشی را از محدودهی جغرافیایی و زندگی اجتماعی، دینی و فرهنگی جزیرة العرب (مصادر داخلی) و بخش دیگر را از مصادر شفاهی کتب یهود و مسیحیت، و عقاید، آداب و سنن دیگر ملل (مصادر خارجی).به اعتقاد نگارنده صاحبان این نگرش به وحیانیت قرآن، راه صحیح علمی و تحقیقی را نپیمودهاند و مستندی تاریخی ندارند، بلکه جریان نامسلم تاریخی را با پیش فرضهای خود بازسازی نموده و بر شواهد قطعی و مسلم تاریخی ترجیح دادهاند.
خلاصه ماشینی:
"مصادر خارجی بلاشر (BLACHERE) میگوید: «تشابهی که در قصص قرآنی با قصص یهودی و مسیحی است، تقویت میکند که قرآن، کتاب بشری و متأثر از عوامل خارجیه باشد؛ به ویژه در سورههای مکه که کاملا واضح است از معارف مسیحیت متأثر شده است» (همان، 296).
NOLDEKE) در کتاب تاریخ قرآن، پس از اینکه برای قرآن مصادر خارجی در نظر میگیرد، مینویسد: «پیامبر در قصص قرآنی، از معارف مسیحیت و یهودیت متأثر است که به صورت شفاهی به اعراب منتقل شده بود» (همان: 1/295 به نقل ازSIDERSKY).
از طرف دیگر تشابه ظاهری بعضی اعمال و عبادات اعراب جاهلی و اسلام بر غیر وحیانی بودن قرآن دلالت نمیکند، زیرا بیشتر این اعمال میتواند منشأ الهی داشته و از سوی پیامبران سابق تشریع شده باشد، ولی به مرور زمان دستخوش فراموشی و تحریف شده باشد، همچون حج که از زمان حضرت ابراهیم یا پیامبران پیش از او، عبادتی معمول بود، اما مشرکان آن را تحریف کردند.
چگونه ممکن است کسی نتواند آنچه را خود آموزش داده است، از وحی الهی (ناموس اکبر) تشخیص بدهد و شخص موحدی چون ورقه به نبوت پیامبر ساختگی گواهی دهد؟ مورخان در مکه قبیلهای را ذکر نکرده اند که یهودی باشد، و یهودیان آن دسته از قبایل را که از آنان به عنوان یهودیان مدینه نام برده میشود، یهودی نمیدانند، زیرا افکار آنها طبق شریعت یهود و اعمالشان طبق احکام تلمود نبود (اسرائیل ولفنسون،1927، 13)."