چکیده:
نوشتاری که در پیش رو دارید به بررسی مطالعات آکادمیک مستشرقان در مورد قرآن می پردازد و بیان می دارد که این مطالعات توسط جریان های خاصی در اندیشه غرب شکل گرفته است و شامل تاریخ نگاری، تحلیل متون، دین شناسی، جامعه شناسی دین، عملکرد دینی و غیره می باشد. نویسنده در ادامه به مسئله دانش آکادمیک و تاریخچه آن می پردازد و برخی موارد آن را به نقد می کشد.
خلاصه ماشینی:
"مطالعات آکادمیک مستشرقان در مورد قرآن دکتر مظفر اقبال رئیس مرکز اسلام و علم کانادا Center for Islam and science چکیده واژههای اصلی: مذهب و دانش آکادمیک بحث آکادمیک در مورد دین توسط جریانهای خاصی در اندیشة غرب شکل گرفته است که با دورهای از شبه مسیحی کردن فلسفه ارسطویی، بیشتر تحت تأثیر توماس آکویناس (Thomas Aquinas, 122574) شروع میشود و از گذرگاه اصطلاحات دینی،[1] انسانگرایی،[2] طبیعتگرایی،[3] ملیگرایی، انقلاب علمی قرن هفدهم، عقلگرایی،[4] خداانگاری،[5] ذهنگرایی،[6] اثباتگرایی،[7] تاریخگرایی،[8] منفعتگرایی،[9] مارکیسیم،[10] علمگرایی[11] و بسیاری «گرایی"های دیگر عبور میکند.
[14] گفتمان آکادمیک درباره قرآن شاید توانسته باشد به منظور متمایز کردن خویش از خاورشناسی در جامهای جدید ظاهر شود، اما نابخردانه است اگر تصور کنیم یک سنت علمی میتواند خود را از ارزشهای زیربنایی، اصول مسلم و فرضیات سنت مادرش رها سازد، بنابراین هر چند نوشتههای آکادمیک معاصر در مورد اسلام، دیگر قلمرو انحصاری خاورشناس سابق نیست، اما مطالعه اسلام به عنوان یک موضوع در کنار دیگر ادیان در دپارتمانها به نسبت جدید مطالعات دینی، و نیز دپارتمانهای قدیمیتر و جا افتادهتر مطالعات منطقهای و همین گونه در دپارتمانهای زبان و ادبیات در بسیاری از دانشگاههای بریتانیا، اروپا و آمریکای شمالی، پیوندی گسستناپذیر با خاورشناسی سالهای گذشته دارد.
[15] بررسی کلی مطالعات آکادمیک غربی معاصر که «دایرةالمعارف قرآن» یکی از جامعترین و متمایزترین محصولات آن است، به روشنی نشان میدهد که این مطالعات نمیتوانند خود را از پایههایی که بر آن استوارند، رها سازند؛ چون «خاورشناسان میراث عظیمی از تحقیقات علمی را پیرامون دین، تاریخ و جامعه اسلامی برای نسل نو بر جای گذاشتهاند که بدون آنها مطالعات معاصر اسلامی و خاورمیانه تصورناپذیر است» (Richard C."