خلاصه ماشینی:
"آنها تفکر را یک فعالیت عقلانی حصولی ذهن میدانستند که اگر از قاعده درستی پیروی کند، چه در تشخیص موضوع یعنی در تصورات و مفاهیمی که برای ما مطرح است و باید در مورد آنها به «تعریف» صحیحی برسیم؛ و چه از لحاظ یافتن نتیجه در قیاس مفاهیم مختلف با هم و دست یافتن به مفاهیم جدیدی که «استدلال» اقتضا میکند تمام مباحثات و اختلافات نظری را به نتیجه واحد و مورد اتفاق همه، منتهی میکند.
رویهمرفته میتوان گفت که روح تفکر فلسفی بر اصالت و اعتبار عقل استدلالی و معرفت حصولی انسان تأکید دارد و برای آن، قدرت فهم حقیقت مطلق را قائل است؛ خواه این حقیقت را متحقق در عالمی ورای محسوسات بداند (افلاطون) یا آن را در ضمن محسوسات جستجو کند (ارسطو) و یا آن را مساوق ذهن و فکر انسان بشمارد (دکارت و فیلسوفان دورهی جدید).
آیا گوهر تفکر دینی با تنوع و مراتبی که شما اشاره کردید، در قرآن آمده است؟ و اگر آمده، به نظر اهل معنا چه میتواند باشد؟ اگر قرآن فارغ از حجاب رایج تفکر وارداتی هر دوره از ادوار پیشین تا امروز، مورد مداقه قرارگیرد، هم دانسته میشود که انحاء گوناگون تفکر در قرآن مجید با کلمات مشتق از فکر، نظر، عقل، فهم، تدبیر، فقه، شعور، درک، معرفت، علم (آگاهی) و غیر آن آمده است -که در حالت اسمی، فعلی، صفتی و قیدی در موارد مختلف متناسب با مسایل متنوع نظری و عملی و ذوقی، استعمال شدهاند- و هم میتوان دریافت که مبنای تمام این گونههای تفکر که متأسفانه برای ما وجه تمایز و تفارق آنها ناشناخته مانده و اغلب به تفاوت معانی لفظی آنها بسنده میکنیم «ذکر» است که از آن به «تذکر» هم یاد شده است."