خلاصه ماشینی:
"میدانم که شما واحد درسی با نام «زیباییشناسی زندگی روزمره» را در دانشگاه نیویورک تدریس میکنید، واقعا مشتاقم بدانم این واحد درسی دربارهی چیست؟ یکی از مضامین در حال شکلگیری مطرح در کتابی که در حال نوشتنش هستم این مفهوم است که آیا ممکن است هنر از جایگاهش در گالریها و موزهها جابهجا شود و به جهان زندگی روزمره بیاید؟ آیا این موضوع اساسا به کاری که شما انجام میدهید مرتبط است؟ بهنظرم بهتر است از این فرض مقدماتی شروع کنم که امکانات مطرح برای هنر همان چیزهایی هستند که هرکسی در اختیار دارد؛ بهبیان دیگر هرکسی بهطور ذاتی و فطری عنصری هنری و خلاق درون خود دارد، و این ماهیت زندگی اجتماعی است که شیوههایی را برای تحقق این امکانها در اختیار داشته باشد؛ در واقع این امکانها هستند که جهان را تبدیل به جای زیستن میکنند.
اگر منظور کسی از زیباییشناسی، زیبایی، مهارت و استادی باشد و وقتی این واژه را به زبان میآورد در واقع به مواد و شکل اجرا اشاره میکند، و بهویژه منظورش از زیباییشناسی مجموعهی کنشهایی باشد که در سنت هنرهای زیبا در فضاهای نهادینه شدهی معتبر آموخته میشود، بله هنر زندگی روزمره با این حساب تعریف بسیار خاصی است از آنچه «هنر» نامیده میشود.
پس موضوع مورد مناقشه در بحث معیارها چیست؟ آیا مسئله این است که این معیارها باید از نو تعریف شوند تا در خدمت یک ساختار ارزشی جدید قرار گیرند و نیز نوع متفاوتی از هنر که خود را در اختیار معیارهای موجود برای ارزش و داوری قرار نمیدهد؟ یا مسئلهی دیگری در میان است؟ موضوع خارقالعاده دربارهی جهان هنر -و آنچه سنت اروپایی زیباییشناسی و هنرهای زیبا بوده است- این است که این جهان درون خود یک مکانیسم بقا ایجاد کرده است."