چکیده:
امروزه تعیین مرزهای علوم و مشخص کردن وزن دانش های نوپیدا، به عنوان علم جدید یا ادامه همان علم سابق، امری ناگزیر است. در مورد کلام قدیم و کلام جدید و رابطه آنها با یکدیگر، دیدگاه های گوناگونی میان اندیشمندان معاصر مطرح شده است. از یک سو، برخی آنها را دو علم جداگانه با دو هویت معرفتی مستقل می دانند که در همه اضلاع-حتی در موضوع و غایت - متفاوت اند و در نتیجه، تفاوت ماهوی دارند و از سوی دیگر، بیشتر دانشوران تفاوتی ماهوی میان آن دو قائل نیستند و کلام جدید را دنباله کلام قدیم و مرحله کمالی و تحول یافته آن، در برخی یا تمام اضلاع معرفتی می دانند. این پژوهش، با تاکید بر تفاوت میان کلام جدید و الاهیات جدید و خاستگاه متفاوت آن دو، با واکاوی و نقد رهیافت های کلام جدید، آنها را به شیوه ای علمی و منطقی بررسیده و کوشیده است نظریه ای را که در این بزنگاه به صواب نزدیک تر است بیابد. در نهایت، حاصل این کوشش، برگزیدن نظریه یکسان انگاری ماهوی کلام جدید و کلام قدیم، با محوریت تجدد در برخی اضلاع معرفتی آن، بوده است.
خلاصه ماشینی:
در واقع ، پرسش اساسي اين است که با توجه به اين تحولات ژرف ، آيا کلام جديـد، بـا کـلام قديم تفاوت ماهوي پيدا کرده و دانشي نوين به شمار مي رود، يا آن که جديد بـودن ، صـرفا به مسائل ، مباني ، روش ها و پرسش هاي نوين در حوزه انديشه کلامي اشاره دارد، بـي آنکـه دلالتي بر پيدايش علمي جديد داشته باشد؟ بايد دانست که «جديد بودن » دو معنا دارد: ١.
ديدگاه هاي گوناگون در رابطه با تجدد کلام را مي توان به دو دسـته کلـي تقسـيم کـرد: گروهي جديد بودن را به معناي اول مي گيرند، يعني معتقدند که کلام جديد با کـلام قـديم تفاوت ماهوي و بنيادين دارد و آن را دانشي کاملا نوين مي دانند؛ و گروهي نيز تجدد را بـه معناي دوم قبول دارند، يعني تفاوت ميان کلام جديد و قديم را جوهري نمي داننـد و منکـر علمي به نام کلام جديد هستند، بلکه آن را ادامه کلام سنتي مي دانند که در ضلعي از اضلاع يا در همه اضلاع معرفتي تجدد يافته است .
نقد و ارزيابي کلي ديدگاه اول تقريرهاي مختلف در توجيه نو شدن کلام ، توان آن را ندارد که تجدد ذات و هويت «کلام » را ثابت کند و کلام جديد را دانشي نوين و از اساس متفاوت با کلام سنتي معرفـي نمايـد؛ زيرا بيش از اين را عهده دار نيست که متکلم در فهـم متـون دينـي و در القـاي مطالـب بـه مخاطبان ، بايستي به علوم و معارف عصري خويش و به ذهن و زبان مخاطبان توجه داشـته باشد و افزون بر مباني پيشين ، مباني جديد فلسفي ، معرفت شناختي و انسان شـناختي را نيـز از نظر دور ندارد.