چکیده:
میلتون فریدمن، ضمن پذیرش تفکیک اقتصاد تحققی و اقتصاد دستوری،
اقتصاد تحققی را به «هست»ها و اقتصاد دستوری را به «باید»ها منتسب
میداند. درعین حال معتقد است که اقتصاد دستوری وابسته به اقتصاد
تحققی و متأثر از آن است و نتیجه هر سیاست اقتصادی براساس پیشبینی
نتایج یک عمل اقتصادی تنظیم میشود. فریدمن هدف نهایی یک علم تحققی
را توسعه نظریه و یا فرضیهای میداند که با آن بتوان پیشبینیهای معتبر و
معناداری درباره پدیدهها ارائه کرد و هرچه نظریه مهمتر و قویتر باشد،
فروض آن غیرواقعیتر خواهد بود و از دیدگاه روششناسی فریدمن آنچه
در یک نظریه اهمیت دارد، کارایی نظریه در عینیت و دقت پیشبینیهای آن
است.در این مقاله، انتقادهای متعدد و تحلیلی درباره این دیدگاه فریدمن مطرح و
در سراسر مقاله کوشش شده است که نقد مؤلف دقیقا براساس دیدگاههای
تحققی میلتون فریدمن سامان یابد؛ و تا آنجا که امکان داشته، از نکات قوت
این دیدگاه درمقابل نقد منتقدان دفاع شده است. ازجمله انتقادهای اساسی که
بر نظریه فریدمن وارد شده، انتقادی است که ساموئلسن آن را تحت عنوان
«چرخش فریدمنی» و براساس نظریه «واقعیت توصیفی فروض» ارائه کرده
است.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین، علت عدم تطابق آزمایشها و نظریههای ازپیش طراحی شده، دخالت عوامل مخل نیست، بلکه مکانیسم موضوع مورد بررسی و آزمایش بهنحوی است که این روش (آزمایش و شواهد تجربی) کفایتی برای آن ندارد یا لااقل تنها ابزار سنجش اعتبار آنها نیست و لذا باید توجه داشت که این ادعا درست نیست که البته این امر، تفاوت چندانی را میان علم فیزیک و اقتصاد باعث نمیشود، زیرا اولا دلایل مدعی درخصوص این امر بسیار ضعیف است، ثانیا عدم اختصاص و عدم کارآیی یک ابزار جهت یک هدف و موضوع مشخص را نمیتوان دلیلی بر بیاهمیتبودن آن دانست و تفاوت میان دو آزمایش کنترلپذیر و کنترلناپذیر، تفاوتی نسبی و درجهای نیست، بلکه ماهوی است و نامیدن بعضی فروض و عوامل واقعی در اقتصاد (صرفا بهدلیل وجود آنها در علوم طبیعی و تجربی) به عوامل مخل قطعا برخوردی غیرعلمی است و این درواقع بیانگر ضعف تفسیر خواهد بود.
در اینجا نیز بهنظر میرسد فریدمن از عقیده خود عقبنشینی کرده است؛ زیرا بحث بر سر همین نکته است که در صورتیکه منشأی فروض یک فرضیه از عینیت و ملاحظه شرایط عینی یک پدیده بهدست آمده است، این حکم که در عدم تطابق فروض نمیتواند دلیلی بر ضعف نظریه باشد، چه معنا دارد؟میلتون فریدمن در نهایت درباره نقص موجود در نظریههای اقتصادی اظهار میدارد:تحیر اساسی و عدم تفکیک میان دقت توصیفی و ارتباط منطقی، باعث شده است که از نظریههای اقتصادی بهشدت انتقاد کنند و گفته شود که فروض آن غیرواقعی هستند و لذا شناخت نظریههای اقتصادی مهجور بماند و عملا کوششی درجهت رفع نقایص آنها نشود."