خلاصه ماشینی:
"منورالفکری از زمان عباسمیرزا بهصورت یک جریان در مشروطه بروز و ظهور پیدا کرد؛ البته همراه با آن، نوعی روشنفکری دینی و تاریخیــ به معنای لغویــ نیز متناسب با تاریخ خودمان فعال است.
لذا در ایران جریانی شکل میگیرد که من اینها را منورالفکر به معنای اصلی خود نمیبینم؛ البته ظهور این جریان در یک شرایط تاریخی است، اما این تاریخ در حاشیهی تاریخ دیگری قرار گرفته است.
در اینگونه تعابیر این خطر وجود دارد که ما عمق تحولات را درنیافته، و حدوث تحولات عمیق اجتماعی، فرهنگی و تاریخی راــ که ظهور جریان روشنفکری صرفا یکی از نشانهها، و البته از نشانههای مهم آن استــ را به جریانی عارضی، بیمارگونه و حتی محصول پارهای از انحرافات سیاسی یا اخلاقی پارهای افراد وابسته به غرب یا نتیجهی برخی از دسیسههای سیاسی خارجیها تقلیل دهیم.
مفاهیم روشنفکری یا مدرن بستری هم در جامعه داشت یا صرفا وارداتی بود؟ پارسانیا: من با دو نکتهای که آقای دکتر عبدالکریمی فرمودند، موافقم: اول آنکه مشروطه را به اشخاص و اغراض منحصر نکنیم و دیگر آنکه آن را تنها در افق سیاست ندیده و به مدل و حوزهی آگاهی و به زیستجهان خود توجه کنیم.
در دورهی مشروطه برخی از روشنفکران مثل ملکمخان و مستشارالدوله، تلاش میکردند مفاهیم مدرن را با مفاهیم دینی و فرهنگی ما تطبیق دهند؛ آیا این کار نوعی مصلحتسنجی ریاکارانه است، یا نوعی تلاش مثبت یا چیز دیگر؟ عبدالکریمی: مفاهیم سایکولوژیک و روانشناختی برای تفسیر پدیدارهای اجتماعی و تاریخی بسیار تنگ و نامناسب هستند."