خلاصه ماشینی:
"اگرچه این حرفها بیربط نیست اما متفکران دیگری هم بودهاند که از منظری دیگر به این دست آثار نظر کرده و سردی و تیرگی موجود در آنها را نه به احساسات درونی شاعر و نه به زمینههای اجتماعی شعر او بلکه به شرایط دوران و زمانهای ارجاع دادهاند که شاعر در آن زیسته و جز سردی و تاریکی و وحشت ندیده است.
یکی از معانی و تعابیری که این متفکران را در تأویل و تفسیر خود مدد رسانده، «نیهیلیسم» یا نیستانگاری است؛ تعبیری که نیچه آن را وصف دورانی نامید که از یونان آغاز شده است و پس از او به تمامیت میرسد و چنان بسط و گسترش مییابد که «برهوت» همهجا را فرابگیرد.
با این ملاک، شعر معاصر ایران تا کانون مهمترین رخدادهای زمانه پیش رفته و نمودگار نحوهی تأثیرپذیری جان و روح ایرانی از زمانهای است که در آن بهسر میبرد.
با این نگاه، اخوان ثالث یکی از نمودها و نمایندگان فرهنگ ایرانی در عالم معاصر است، همانطور که عطار و مولوی و عراقی چنین نقشی در دوران گذشته داشتهاند.
شعر ایران دورهی معاصر را نمیتوان بدون توجه به وضع فرهنگ و اندیشهی غربی و نمایندگان آن فهمید؛ از همینرو فهم آنچه بر امثال اخوان ثالث و شاملو و سهراب سپهری گذشته و آنچه در شعر آنها انعکاس یافته، بدون فهم گوته و نیچه و سارتر و امثال آنها ممکن نیست.
همهی شاعران بزرگ و اثرگذار ایران درکی حضوری از نهیلیسم دوران معاصر داشتهاند و این درک در آثارشان بروز و نمود داشته است؛ از اخوان و شاملو تا سهراب سپهری و حتی در شعر پس از انقلاب در شاعرانی چون حسن حسینی و قیصر امینپور احساس زیستن در دوران غلبهی نیهلیسم آشکار است."