خلاصه ماشینی:
"آیا مفاهیم صریح و محتوایی در تلاش نانسی برای برقراری ارتباط با اجتماع به قمار گذاشته میشوند؟ آیا این بلانشو همان کسی است که باید به محدودیتهای شرح ظاهرا صریح و محتوایی اجتماع اشاره میکرد، آن گونه که در کار نانسی دیده میشود؟ *** بلانشو در پاسخ به نانسی در اجتماع ناتوان در اقرار 5 ، ادعا میکند «اتخاذ یک موضع تأملی، که اگرچه تنها در فواصل زمانی طولانی اثر میکند اما در واقع هرگز متوقف نمیشود، معطوف است به اضطرار کمونیستی، روابط بین آن اضطرار و امکان و عدمامکان یک اجتماع در دورانی که به نظر میرسد حتی توانایی فهم اجتماع نیز از دست رفته است» 6 .
آیا اثر هنری هرگز به زبانی که در بدو تولدش با آن صحبت میکرد، تکلم خواهد کرد؟ آیا آنچه را که هیچ اجتماع تاریخی، شهادت دادن بر آن را بر خود جایز نمیشمرد، برملا خواهد کرد: بیکاری/بیاثری شریرانهای که تمدن، و انسانیت ما را از دیرباز تا کنون تهدید میکند؟ کار هنری، فروپاشی و ویرانی ما را بر ملا میکند؛ اما همچنین فاصلهای را آشکار میکند که همیشه خود را در مرکز «ما» جا میدهد.
آنجا که یکی از آنها مینویسد: اگر پرسش «دیگری کیست؟» معنای صریح و مستقیم ندارد، به این دلیل است که باید با یک پرسش دیگر جایگزین شود: اگر دیگری باید به رابطهی بیگانگی بین بشر با بشر -رابطهای بدون معیار مشترک، رابطهای مفرط- که تجربهی زبانی سبب فهم آن میشود پاسخ دهد، چه چیز «اجتماع» انسانی، «دیگری» است؟ 1 آنچه برای بلانشو مهم است این واقعیت است که «دیگری» 2 انسان دیگری است که میتواند به همین ترتیب به دیگری واکنش نشان دهد."