خلاصه ماشینی:
"مدرنیسم در بلوار تأملاتی در باب بودلر و وجههی قهرمانی زندگی مدرن داود میرزایی/ دانشجوی دکتری فلسفهی هنر دانشگاه بوعلی سینای همدان اشــاره بودلر که او را شاعر مدرنیته خواندهاند در شعر منثور «چشمان فقرا» به ما نشان میدهد که تناقضاتی که شهر مدرن را استوار کردهاند مقوم انسان مدرن شهری نیز هستند: سبکسری و متانت، هرزگی و وقار، میرایی و جاودانگی، عادی بودن و هنرمند بودن.
اینجاست که درمییابیم وقتی بودلر بهجای واقعگرایان زبردستی نظیر کوربه 2 (با آثاری مثل سنگشکنان و خوشهچینان) و دومیه 3 (با آثاری مثل واگن درجهی سوم)، موسیو ژای، همان فلانور دندیمسلک را بهمثابهی نمونهی ازلی «نقاش زندگی مدرن» معرفی میکند، نکتهای حقیقی و بهراستی مهم در باب مدرنیته را تلویحا به ما متذکر میشود: قدرت مدرنیته در ایجاد اشکالی از نمایش ظاهری، طرحهای درخشان، مناظر پر زرقوبرق و چنان تابناک که برقشان میتواند حتی چشم قاطعترین و تیزبینترین نفوس و جانها، یعنی خود بودلر را هم کور سازد؛ کور در برابر تابش نیرو و حیات تاریکتری که در بطن این تظاهرات پنهان است، و تازه در گلهای شر و مخصوصا ملال پاریس است که انگار از این نهفتگی به در میشود و در برابر دیدگان بودلر عریان میگردد.
در همین پاریس است که صحنههای نخستین مدرن در برابر چشمان بودلر، آنا، تبدیل به واژههایی برای توصیف نسبت نگاه فقرا از ویترین کافه به مردی میشود که به زحمت از خلال ازدحام آشوبناک ترافیک بلوار خود را به معشوقهی خود رسانده است، و یا شاعری که هنگام گذر - اینطور که معلوم است، از روزگار بودلر تاکنون، رژه رفتن ارتشها نقشی مرکزی در بینش پاستورال به مدرنیته ایفا کرده است: سلاحهای سنگین براق، رنگهای خیرهکننده، صفوف مواج بیانتها و یکدست سربازان..."