خلاصه ماشینی:
"ترفیع جهان از انسان اوکسکول، چگونه هایدگر و دلوز را به حرکت انداخت؟ دکتر رضا نجفزاده/ عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات اشاره مطالعهی سهم بیولوژی در فلسفهی قارهای و ریشهیابی مفاهیمی چون زیستجهان در حوزهی علوم انسانی و یافتن پیوند آنها با مفهوم umwelt در حوزهی زیستشناسی، بیش از همه توجه به این پرسش را در دل دارد که چه نسبتی میان بنیانهای زیستی و طبیعی با ساحت مابعدالطبیعی وجود دارد.
در این زمینه متن زیر در هیئتی ستوده به تبیین زیستشناسی اوکسکول و تأثیر مفهوم umwelt در رویکرد زیستجهانی هیدگر و دلوز پرداخته است.
مهمترین دستاورد زیستنشانهشناس استونیایی که متخصص فیزیولوژی عضلات، مطالعات رفتار حیوانی و سایبرنتیک حیات بود، تعریف مفهوم محیط یا جهان پیرامون و یا umwelt است که از سوی توماس سبیوک در نشانهشناسی به کار گرفته شد.
در این جهان است که انسانها رویکرد خود به هستی را تعیین میکنند و خودشان را نیز درک میکنند.
این نحوهی خاص ظهور، صرفا به موجودات غیرانسانی که آدمی با آنها مواجه است مربوط نمیشود، بلکه تلقی انسان از خود، از سایر انسانها و حتی امر قدسی را نیز دربرمیگیرد.
جورجو آگامبن مضمون بنیادین هستی و زمان هیدگر، یعنی in-der-Welt-sein یا در-جهان-بودگی بهمثابهی ساختار بنیادین انسان را به نوعی واکنش به این قلمرو مسئلهساز میداند که در ابتدای قرن بیستم، رابطهی سنتی بین موجود زنده و محیط-جهانش را از اساس تغییر داد.
بر این اساس، رفتارشناسی پیش از هرچیز مطالعهی روابط سرعت و کندی، ظرفیتهای تأثیرگذاری و تأثیرپذیری است که ویژگی هرچیزی را تعیین میکند."