خلاصه ماشینی:
"هیدگر، رسالت خود را در این میبیند که نشان دهد ما در مواجههی حقیقی و مستقیم با اثر هنری، با عالم اثر هنری مرتبط میشویم و بهویژه در هنگام مشارکت در عالم اثر هنری بزرگ -که البته واضح است مصادیق آن برای هیدگر صرفا دینی است- نه صورت آن را لحاظ میکنیم و نه مادهی آن را.
(همان، ص 187ـ186) آنچه هیدگر و گادامر میگویند، آنچنان هم با تجربهی ما بیگانه نیست، اگر پل خواجو و سبک خاص آن که آب روخانه را به شکل خشن و شکوهمندی بارور میسازد نبود، ما چگونه معنای آرامش روی پل بودن و گذرایی و تهدید روخانهای زیبا و وحشی را در مییافتیم؟ اگر هیمنه و هیبت اماکن مقدس نباشد، ما چگونه میتوانیم در آن تجربهای قدسی را درک کنیم و از وابستگی خود به عالم قدسی بیاموزیم؟ اگر روایتی شاعرانه از حقایق قدسی زمین و آسمان نبود، ما چگونه میتوانستیم هویت خود را در نسبت با عالم قدسی بیابیم؟ بیواسطگی ما در ارتباط با کلیت فرم یا گشتالت اثر هنری به مثابه واسطهای برای نیل به عالم اثر هنری، اگر خوب دانسته شود، دانسته میشود که آنچنان هم که به نظر میرسد با فهم سینما متفاوت نیست.
آیا هیچ شاعر خوبی را میشناسید که در هنگام سرودن شعر، نخست مضمونی را بیندیشید و آنگاه بنشیند و قالب مناسبی برای این مضمون جفتوجور کند؟» (آوینی، 1381/ آینه جادوج3/ ص 170) در مقالهی فوقالذکر شهید آوینی به صراحت به این تفکیک حمله میکند و معتقد است که در هنگام خلق اثر هنری اتفاق واحدی رخ میدهد و بنابراین دو مفهوم قالب و محتوا، چیزی بیش از انتزاع نیستند."