چکیده:
زبان در «هرمنوتیک فلسفی» جایگاه ویژه ای دارد. تجربه زندگی انسان، ساحتی از بودن در جهان است که تنها به واسطه «زبان» قابل شناسایی است. زبان واسطه ای است که «فهم» در آن تحقق می یابد. هر فهمی تاویل است و هر تاویلی در چارچوب زبان شکل می گیرد. از نظر گادامر، حقیقت امری است که در واقعه فهم بر ما آشکار می شود و این ظهور بیش از هرچیز، متکی بر حالت گشودگی و گفتگوگرانه است. رابطه زبان با هستی، رابطه ای آینه ای و انعکاسی است. زبان ذاتا ساختاری «تاملی» دارد و در بیان و گفتار به »وجود» این امکان را می دهد که خود را به ظهور رساند. از دیدگاه گادامر، شعر و تفکر همپای یکدیگرند. شعر ساحتی است که در آن تفکر، شاعرانه می شود. شاعر از راه همدلی و رهاشدگی شاعرانه، توانایی شنیدن ندای وجود را حاصل می کند و به ذات وجود نزدیک می شود. عنصر مشترک میان شاعر و متفکر، ضمن همدلی آنها با وجود، مشارکت ایشان در امر زبان است. آنها خود را در زبان منکشف می سازند. گویی هستی، فقط از راه زبان است که در تفکر شاعرانه و شعر متفکرانه خود را آشکار می کند. اما سخن بر این است که این ظهور چگونه اتفاق می-افتد؟ تاویل گر یا مفسر چطور می تواند به فهم شعر نزدیک شود؟ آیا فهم از طریق روش امکان پذیر است یا گادامر نحوه دیگری برای تاویل پیشنهاد می کند؟ این مقاله تلاش می کند به شرح دیدگاه گادامر در باب نسبت فهم و حقیقت، رابطه زبان و وجود و نیز رابطه شعر و تاویل آن بپردازد.
خلاصه ماشینی:
اما سخن بر این است که این ظهور چگونه اتفاق میافتد؟ تأویل گر یا مفسر چطور میتواند به فهم شعر نزدیک شود؟ آیا فهم از طریق روش امکان پذیر است یا گادامر نحوة دیگری برای تأویل پیشنهاد میکند؟ این مقاله تلاش میکند به شرح دیدگاه گادامر در باب نسبت فهم و حقیقت ، رابطۀ زبان و وجود و نیز رابطۀ شعر و تأویل آن بپردازد.
اما گادامر در مقابل این مسأله چندان حساسیتی نـدارد؛ او عمـدتا بـه خود «فهم » توجه دارد و میگوید: «قصد تحقیق من آن چیزی است که در تمام نحوه های فهم مشترک است و نشان دادن اینکه فهم هرگز یک نسبت ذهنی با یک عین داده شده نیست ؛ بلکه نسـبتی بـا تـاریخ تأثیر آن عین دارد».
بـه رغـم اینکـه ادعـای کلیـت هرمنوتیـک فلسـفی در قرن بیستم ، اساسا با این ادعا در دوران روشنگری کاملا متفاوت است ، اما با وجـود ایـن متفکرانـی ماننـد هایدگر و گادامر در برخی از جنبه های اصلی تفکرخود، دنبالـه رو نیاکـان قـرن هجـدهمی خـود هسـتند.
آیا فهم صرف امری معرفت شناختی است که براساس قوای معرفت شناختی کانتی، یعنی حس و فاهمه و شرایط صوری شناخت ، درک میشود یا فهم امری وجودشناختی است که خـود را در سـاحتی از ساحات وجود عیان میسازد؟ هرمنوتیک فلسفی (Philosophical Hermeneutics) گادامر بـه دنبـال توصـیف عملکـرد فهـم ، به طور کلی است و در این راه به توصیف عناصری چون حیث تـاریخی (Historicality)، حیـث زبـانی (Linguisticality)، اهمیت کاربرد (Application) و نقش پیش فرض (Presupposition) در فهم میپـردازد.