چکیده:
اگر رفتارهای مشاهدهپذیر برایند طرز تفکری است که در پسزمینة آنها قرار دارد، بدیهی است که هر تلاشی برای تصحیح رفتار، منوط به تغییر دیدگاه خواهد بود. با پذیرش این فرض، حل معضلات فردی و اجتماعی جوامع متجدد نیازمند بازنگری در نگاهی است که زیربنای کل متشکلی است که تفکر مدرن نامیده میشود. گابریل مارسل برای این تغییر و اصلاح، آموزة «وفای خلاق» را پیش مینهد. وی درنظر دارد با تحول در روابط انسانی بر مبنای تجربهای که در همة افراد مشترک است معنای راستین ارزش و حقیقت را به زندگی انسان بازگردانده و با تغییر در حیات فردی انسان، ساختارهای روبنایی جامعه را نیز دگرگون سازد
خلاصه ماشینی:
مقدمه وقوع دو جنگ جهاني در نيمة اول قرن بيستم ، انسان را در برابر اين گونه پرسش ها قرار داد که آيا تمدني که وي با غرور و با تکيه بر توانايي خويش سـاخته اسـت ارزش پايبنـدي و اعتماد دارد؟ آيا قدرتي که گمان مي کرد پايگاه امني براي او در برابر همة حـوادث حـال و آينده خواهد بود اکنون در برابر خودش قرار نگرفته است و آيا او در معرض بلعيـده شـدن توسط همين هيولاي دست ساخته نيست ؟ در پي اين ترديدها، اعتبار قاعده هـاي اخلاقـي و * کارشناس ارشد فلسفة غرب دانشگاه علامه طباطبايي (نويسندة مسئول ) yahoo.
در نتيجه ، به واسطة روحية کارکرد و انتزاع ، انسان مدرن از سويي خدا را از زندگي خود حذف کرد و از سويي انسان هاي ديگر را، اما بعد، در بحران هاي زنـدگي ، در بـديهي تـرين تجربه هاي انساني مثل مرگ ، خود را تنها يافت زيرا تفکر تکنيکي نمي تواند پاسـخ گـوي او باشد به اين علت که «فناوري فقط در متن زندگي اي موجب پيشرفت مي شود که خـود آن زندگي ، بر اساس اطلاعات علمي محکوم به فناست » (کين ، ١٣٨١: ٢٧- ٢٨).
٢. ٣ تعريف خلاقيت مارسل معتقد است شخص واقعا زنده ، کسي نيست که صرفا به زنـدگي تمايـل دارد بلکـه کسي است که اين تمايل را چنان که هست در اطراف خود گسـترش و نمـايش مـي دهـد، چنين شخصي ، کاملا جدا از هر دست يابي محسوسي ، چيزي دارد کـه خـلاق اسـت .