خلاصه ماشینی:
فلسفه قاره?ای، فلسفه?ای است که دورنمای آن کسانی را به سوی خود می کشد که مساله هایی خاص به هر دلیلی چون نیشتر در جراحت آنها می چرخد: زندگی یعنی چه؟ چرا هستم؟ در این جهان آکنده از شر چه می کنم؟ شر از کجا می آید؟ به قول روسو، انسان آزاد به دنیا می آید؛ اما همه جا در زنجیر است؛ زنجیر پیش ساخته ها، بوده ها، فراداده ها، ترسیدنی ها، سنت، فرهنگ، زبان، جغرافیا، تاریخ، زندگینامه و یک رژیم حقیقت.
قرارداد اجتماعی به باور وی، نتیجه جامعه پذیری طبیعی نبود؛ بلکه مطلوب ترین زنجیر برای انسان متمدن بود؛ اما زنجیر نامیدن چیزهایی چون فرهنگ و سنت، به دیده من از آن روست که این چیزها پیشاپیش و از لحظه زاده شدن وجود فرد را به خود متعلق می کنند و بدین سان بر آزاده جانی به مفهوم نیچه ای چنان چنگ می اندازند که چون میل آزادی و اختیار ما می خواهد به بنیاد آنها اندیشه کند، آن چیزها پیشاپیش دستور زبان این اندیشه را در بیداری و خواب و همه هستی ما نوشته اند.
سارتر واژه اگزیستانسیالسیم را برای نخستین بار سکه می زند و فیلسوف هموطن او گابریل مارسل نیز خود را اگزیستانسیالیست می نامد، اما کی یر کگور این واژه را به کار نبرده است و یاسپرس فلسفه خود را فلسفه اگزیستانس می خواند و هایدگر از اینکه اصلا اگزیستانسیالیست خوانده شود برمی آشوبد؛ اما برخی از کتاب ها و فرهنگ هایی که هدف آموزشی دارد همه این فیلسوفان را در پوشه ای باعنوان اگزیستانسیالیسم نام نویسی کرده اند؛ البته بنا نیست فیلسوفان عنوانی را به کار برده باشند که فرهنگ نویسان به آنها می دهند اما در اینجا میان فرهنگ ها هم اختلاف است.