چکیده:
آنتونی گیدنز، از جمله چهره های معیار جامعه شناسی، صاحب طیف وسیعی از افکار نوبه نو شونده است. از این رو، به آثار او در ردیف منابع کلاسیک های جامعه شناسی توجه می شود؛ با این تفاوت که او همچنان مشغول افزودن به منظومه فکری خویش است. این مقاله، می کوشد برداشت های آنتونی گیدنز در مورد سنت را در پیکر وسیع تر افکار او و خصوصا نظریه ساختاربندی او تلفیق کند و در نهایت به الگوهای نظری جدیدی برای توضیح موضوع سنت دست یابد، که برای کاوش های تجربی در موضوع سنت و نسبت آن با مدرنیت، کاربست های تازه ای می یابد.
برای بررسی نظریه بازاندیشی، و فهم آن در چهارچوب مواضع اخیرترآنتونی گیدنز، موضع عمومی وی نسبت به واقعیت اجتماعی، و سپس، موقعیت یابی مفهوم بازاندیشی در متن این موضع عمومی، تعیین کننده خواهد بود. از این رو، سه گام در دستور کار این کاوش قرار دارد: یکی تصور گیدنز از جامعه شناسی؛ دیگری، نظریه ساختاربندی او که مهم ترین موضع گیری وی در نظریه اجتماعی دانسته می شود؛ سپس، تصور گیدنز از سنت و مدرنیت که در دیدگاه او مشعر به تقسیم تاریخ بشری به دو دوران کاملا منقطع از هم است و گیدنز، از این جدایی، تحت عنوان انقطاع خاص یا رشته ای از انقطاع ها یاد می کند. برای تحقق این سه گام، ابتدا به کمک بررسی اندیشه گیدنز، الگویی از فرآیند مدرنیت به دست می آوریم، سپس مجموعه عوامل مرتبط با بازاندیشی را در الگوی دومی جمع بندی می کنیم، و از درون آن، مفاهیم مورد نیاز برای کنکاش در سنت را استخراج می کنیم.
For rethinking the Anthony Giddens’s theory on “Reflection”، it is necessary to reconsider his general approach to social reality، and then، situating the concept of “reflection” in the context of his general approach. Thus، three-steps will be studied in the article: First، Structuration theory that is most important opposition in his social theory. Then، Giddens's notion of tradition and modernity. For Giddens، human history share in two “episodes” or “discontinuities” that is completely separated. And third one، Giddens، looks discontinuity points as specific time and place interruptions. To accomplish these three steps، First، we get a model of the process of modernity. And then، we will focus on Giddens's theory of reflection. Finally، we extract concepts essential to explore the tradition.
خلاصه ماشینی:
از اين رو، سه گام در دستور کار اين کاوش قرار دارد: يکي تصور گيدنز از جامعه شناسي ؛ ديگري، نظريه ساختاربندي او که مهم ترين موضع گيري وي در نظريه اجتماعي دانسته مي شود؛ سپس ، تصور گيدنز از سنت و مدرنيت که در ديدگاه او مشعر به تقسيم تاريخ بشري به دو دوران کاملا منقطع از هم است و گيدنز، از اين جدايي، تحت عنوان انقطاع خاص يا رشته اي از انقطاع ها ياد ميکند.
گيدنز براي تقريب به ذهن معناي سنت ، و نشان دادن کارکردهاي پنهان شعائر و عملکردهاي سنتي، مثالي را از يکي از قبيله هاي آفريقايي نقل ميکند: در ميان کونگ سان از صحراي کالاهاري٤، زماني که يک شکارچي از يک شکار موفق برميگردد، شکارش توسط بقيه آن اجتماع ، بيمقدار وانمود ميشود، صرف نظر از اين که چگونه ممکن است ، وي باسخاوت باشد.
ماهيت ذاتي نهادهاي مدرن : «برخي از صورت هاي اجتماعي مدرن در دوران تاريخي پيشين به هيچ روي به چشم نميخورند، مانند نظام سياسي دولت ملي، وابستگي همه جايي توليد به منابع نيروي غيرجاندار يا کالاييشدن کامل محصولات و نيروي کار» سر اين نهادها در اين است که بر اصولي سامان گرفته اند که کاملا با اصول دوران پيشامدرن متفاوت اند (همان ) چنان که خواهد آمد، تأکيد گيدنز در تبيين مدرنيت ، بر همين نهادهاي جديد است که بر همۀ وجوه زندگي اجتماعي بشر امروزين سايه افکنده اند.