چکیده:
فرایند تولید صنعتی،فرایندی فنی،اجتماعی و سیاسی است.از نظر اقتصادی نیز به ویژه در سطح کلان و در بلندمدت،از ویژگیهایی برخوردار میباشد که تحت عنوان نقش صنعت در رشد اقتصادی مورد بحث اقتصاددانان قرار گرفته است.بهطور تقریبی،رشد اقتصادی با صنعتی شدن منطبق است و در قرون اخیر،صنعتی شدن با رشد اقتصادی همراه بوده است به نحوی که بسیاری از متفکران این دو را یکی دانستهاند.هدف ما در این مقاله،بررسی ساختار تجارت در برخی از صنایع ایران و نقش آنها در ایجاد رشد میباشد. بررسی نتایج تخمینهای مدل اقتصادسنجی نشان میدهند که صنعت ایران به دلیل قرار گرفتن در چرخهء درونگرای تولید،حالت ایستا،ساکن و انفعالی را در متن اقتصادی کشور دارا میباشد.این نتایج حاکی است،اتکاء به الگو و جریانات تقاضای داخلی قادر نیست پویایی تقاضا برای کالاها و خدمات را حتی در سطح ملی تأمین نماید؛و مسلم است که زنجیرههای ارزش،برای شکلدهی این محصولات در فضایی به هم متصل میگردند که در آنها حلقههای مفقوده بسیار است. نتایج این مقاله نشان میدهند که صنایع مورد بررسی در ایران در امر تجارت،حتی در انجام وظایف کلاسیک یا تعادل و بازارگرایی در سطح ملی با شکست مواجه میشوند. ارزیابی معادلات تخمینی نشان میدهند،حاصل تولید فعالیتهای صنعتی،روابط ارگانیک میان اجزای نظام اقتصادی و اجتماعی را طوری به هم زده است که تمام مناسبات آن بهطور غیر معقولی جلوه مینماید.این ناهمگرایی و مشکلات ساختاری،پیوسته«باز تولید»میشود و ناهماهنگیهای متعددی را ایجاد میکند که به واسطهء ارتباط با بازارهای جهانی ناهنجاریهای مجموعه اقتصاد ایران را تقویت مینماید.
خلاصه ماشینی:
"در این مقاله،علت عدم دسترسی به منابع رشد بهرهوری کل،با استفاده از یک الگوی ایستا،امکان وجود پتانسیل کیفی رشد ارزش افزوده،با ارزیابی نحوهء واکنش متغییر وابسته به عوامل عرضهء و شکاف تجاری(عامل رشد کمی تولید بدون در نظر گرفتن ترکیب تقاضا)بررسی میگردد.
در مقالهء حاضر،تغییر در میزان تولید کالای مورد تجارت برخلاف مدلهای پویا که در شرایط رویارویی عرضه و تقاضا توضیح داده میشوند،برمبنای تأثیر یک جانبهء عوامل عرضه بررسی میشود و معیار درجهء باز بودن تجاری،تأثیر مثبت شکاف میان مقادیر صادرات و واردات روی مقادیر کمی ارزش افزوده،فرض میگردد که البته وجود آثار مثبت ممکن است در برگیرندهء مقادیر رشد کیفی نیز باشد.
بههمینمنظور،تابعیتهای مورد انتظار تغییر در ترکیب کالاهای مورد تجارت(ارزش افزودهء صنایع یا مقدار تولید کالاهای صنایعی که تحت تأثیر اختلاف در به کارگیری صرفا موجودی عوامل هستند) شامل رشد موجودی سرمایه و رشد نیروی کار(متغیرهای نئوکلاسیک)و متغیر ساختاری شامل رشد نسبت شکاف تجاری میباشد.
فرم پایه و تصریح شدهء این مدل مبتنی بر دادههای کلان و دادههای کشوری است،ولی کاربرد آن برای بررسی ساختار تولید و تجارت در تعیین ارزش افزودهء صنعتی دارای اهمیت میباشد؛چرا که برآورد مدل در سطح کلان بدون توجه به بخشها و زیربخشهای آن-که در آنها امکان بررسی درجهء باز بودن تجاری وجود دارد-عملا کاربرد سیاستی نخواهد داشت.
*این صنایع که در یک شرایط ایستا قرار دارند،ممکن است فقط بهطور سطحی گسترده شوند و صرفا از سیاست جانشین کردن به صورت تجدید سرمایهگذاری-به دلیل آثار مثبت سرمایه روی رشد ارزش افزوده در اکثر صنایع مورد بحث-در افزایش تولید استفاده کنند."