چکیده:
توسعه سیاسی همواره با آسیبها و چالشهای گوناگونی مواجه بوده است. منشا یکی از چالشهای اساسی آن در جامعه ما، درک نادرست از نسبت توسعه سیاسی باسیاست مدرن است. درواقع اگر درک درست و معناداری از رابطه این دو مقوله وجود نداشته باشد، ممکن است بین طرفداران توسعه سیاسی با کارگزاران سیاست، منازعه و معارضه به وجود آید و آثار و پیامدهای ناگوار آن، علاوه بر کارگزاران این دو حوزه سیاسی، دامن جامعه را نیز فراگیرد. منازعه این دو گروه، پیش و بیش از هر چیز، به برداشت نادرست از کار ویژه و اهداف متقابل این دو حوزه بازمیگردد، به این معنا که آزادیخواهان بدون توجه به اهداف و کارویژههای سیاستمداران، عملکرد آنها را فقط در راستای اهداف و آرمانهای خود میپسندند و سیاستمداران نیز بدون توجه به اهداف و کارویژههای آزادی خواهان، عملکرد آنها را صرفا در جهت اهداف خود برمیتابند. این نگاه یک سویه از طرف این دو گروه، کموبیش در مقاطعی از تاریخ تحولات سیاسی ایران، خود را بهطور موثر نشان داده و به یکی از آسیبهای جدی فرایند توسعه سیاسی در ایران تبدیلشده است. شناخت و ریشهیابی این آسیب میتواند از دامنه هزینههای سنگین عرصه سیاسی در ایران اعم از آزادیخواهی و سیاستمداری کاسته و تعامل مثبت بین کارگزاران این دو حوزه را به دنبال داشته باشد.
Political development has been associated with a variety of injuries and the
challenges faced. The origin of the main challenges in our society, politically
incorrect understanding of the development of modern policy . In fact, if you
understand the significance of the relationship between these two categories is
not available, you may develop between the political and policy practitioners,
conflict and conflict arise in the works and its adverse consequences, in
addition to the two political agents, our society also learn. Politicians flourish
without regard to the objectives and work liberals, their performance goals are
not simply ignore. This one-sided view of the two groups is more or less at
times in the history of political developments in Iran has shown themselves to
be effective and to a process of political development in Iran has become more
serious ones.
خلاصه ماشینی:
تاریخ تحولات سیاسی در ایران معاصر، گویای این واقعیت تلخ است که برخلاف جوامع غربی ، رابطه مثبت و سازنده ای بین آزادیخواهان طرفدار توسعه سیاسی و سیاستمداران طرفدار منافع ملی برقرار نبوده است و کارگزاران این دو حوزه ، توجه به اهداف و کارویژه های طرف مقابل که درواقع لازمه سیاست ورزی عقلانی است را موردعنایت قرار نداده اند.
» (گازیوروسکی ، ١٣٧١، ٣٢٩) ◊ ٧٩ رضاشاه پس از به دست گرفتن قدرت در ١٣٠٤ که درنتیجه کودتای ١٢٩٩ زمینه سـازی شـده بـود، اقداماتی انجام داد که به طورکلی می توان آن را در چاپ دولت - ملت سازی ارزیابی کرد اما ایـن اقـدامات در حوزه های سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی تأثیر مثبت و منفی متعددی داشته است .
این امکان یعنی نیل به آرمان های توسعه سیاسی ، در نظام سیاسی سلطنت مشروطه ، بیـشتر فـراهم می شود زیرا مجلس برآمده از جامعه مدنی ، واسطه بین شاه و جامعـه اسـت و فـرض ایـن نـوع سیـستم سیاسی ، بر اساس آموزه های جان لاک انگلیسی ، این است که خواسته ها و اهـداف جامعـه کـه درواقـع اولویت آن حقوق و آزادی های فردی است ، فراهم می آید.
در ایران نیز، اگرچه در مقاطعی ، از یکسو دولت ها، آرمان های آزادی خواهان را پاس داشـته و آزادی خواهـان اهـداف سیاستمداران را موردتوجه قرار داده اند، اما واقعیت آن است کـه بخـش هـای زیـادی از تـاریخ تحـولات سیاسی در ایران ، نشان دهنده تعامل منفی بین این دو گروه از فعالان عرصه سیاسی بوده است .