چکیده:
امروزه استفاده از تئاتر بهعنوان شیوهای مؤثر و روشی جدید برای آموزش، تعلیم، تربیت و درمان کودکان و نوجوانان مورد توجه فعالان تئاتر و هنرهای نمایشی قرار گرفته است. در این شکل استفاده از تئاتر، بر جنبه کاربردی نمایش تأکید میشود و درام کاربردی برای کودکان و نوجوانان زمینههای رشد ذهنی و فکری آنها را فراهم میکند. مثنوی مولانا سرشار از داستانهایی است که علاوه بر قابلیتهای نمایشی دارای محتوایی درمانی، آموزشی و تربیتی هستند. داستانهای انتخاب شده در این پژوهش که به تفکیک بررسی شدهاند، در رهایی کودکان و نوجوانان از رنجهای عاطفی، جرأت ایجاد رفتارهای جدید، آیین زندگی اجتماعی، روحیه فداکاری و از خود گذشتگی، اصلاح و پرورش ذهنیت،بهبود مهارتهای ارتباطی، ایجاد و بروز خلاقیتهای فردی، درگیری و کنجکاوی در مسائل، ایجاد اعتماد به نفس، سخنوری و ارتقای بینش دربارة حوادث و سازش با آنها بسیار مؤثرند. نویسندگان در پژوهش حاضر با انتخاب و بررسی 32 داستان از داستانهای مثنوی، ضمن برشمردن ویژگیهای داستانهای انتخاب شده، سعی دارند قابلیت این داستانها را برای اقتباس جهت تبدیل به نمایشهای خلاق، تربیتی، آموزشی و درمانی به اثبات رسانند.
خلاصه ماشینی:
کاربرد تعليمي داستان هاي مثنوي در اجراي نمايش هاي کاربردي براي کودکان و نوجوانان ∗∗ دکتر محسن پورمختار∗- منصور نادري پور ∗∗∗ سعيد رمشکي چکيده امروزه استفاده از تئاتر به عنوان شيوه اي مـؤثر و روشـي جديـد بـراي آمـوزش ، تعلـيم ، تربيت و درمان کودکان و نوجوانان مورد توجه فعالان تئـاتر و هنرهـاي نمايـشي قـرار گرفته است .
اقتباس ، حکايت هاي تمثيلي ، نمايش کاربردي ، مثنوي مولوي ، کودکان و نوجوانان مقدمه تئاتر (theatre) نوين و هنر نمايش (drama) حرکـت و جنبـشي جديـد در ادبيـات جديد ايران به حساب مي آيد کـه مـشابه بـسياري ديگـر از هنرهـاي امـروزي ، حاصـل مواجهه متصديان اين هنر با تمدن غرب به شمار مي رود.
«تئاتر معاصر بر اين عقيده است که ارائة نمايش به بيننـده تنهـا بدين نحو امکان پذير اسـت کـه بيننـده در شخـصيت هـاي نمـايش غرقـه شـود» (برشـت ، ١١٧:١٣٥٧) تا بتواند با همزادپنداري (Identification) خود با شخصيت هاي نمايـشي ، از حرکات و رفتارهاي آن ها الگوبرداري کند.
منشأ بسياري از اضطراب هاي فردي ، ترس هـا و نگراني هاي کودک و نوجوان ترس از عمل است که نمايش درمـاني بـه روش هـاي خـاص خود اين مشکلات را برطرف مي کنند.
جــداي از شخــصيت هــاي اصــلي کــه از ضرورت هاي يک نمايش به شمار مي روند، شخصيت هاي فرعي نيز در اين داستان ها ايفـاي نقش مي کنند که «وجود آن ها هنگامي محسوس مـي شـود و بـراي نمـايش ضـرورت پيـدا مي کند که در ارتباط با اشخاص اصلي بازي قرار مي گيرنـد يعنـي درواقـع نـوعي کاتـاليزور براي انجام يافتن فعل و انفعالات اشخاص بازي اصلي نمايشنامه هستند» (مکي ،٧٠:١٣٦٦).