چکیده:
در این جستار تلاش خواهیم کرد نظریه غالب و رایج درخصوص ترتیب محاورات افلاطون را از منظر تحول مفاهیم وجود و معرفت در فلسفه او در شش اشکال نقد و بررسی کنیم. این اشکالات را در دو گروه دستهبندی خواهیم کرد. گروه نخست اشکالات قرارگرفتن برخی محاورات متأخر پس از محاورات میانی را مورد نقد قرار میدهد. درحالیکه اشکال اول به مسائل تأخر ثئایتتوس میپردازد، اشکال دوم مسائل ناشی از تأخر سوفیست و بخش دوم پارمنیدس نسبت به جمهوری را واکاوی میکند و اشکال سوم نیز به مسائل تاخر قوانین و مرد سیاسی نسبت به جمهوری اشاره میکند. گروه دوم اشکالات وضع پارمنیدس پس از محاورات میانی را به چالش خواهد کشید. اشکال چهارم این نظر غالب را که نقد پارمنیدس از نظریه مثال به محاورات میانی ارجاع میدهد بررسی میکند و نشان میدهد که این محاورات نه تنها پاسخ اشکالات پارمنیدس را در خود دارند، بلکه نظریات خود را در پاسخ به آن اشکالات پیش نهادهاند. اشکالات پنجم و ششم نشان میدهند که بر اساس نظریه غالب ترتیب محاورات، هم معتبر درنظرگرفتن اشکالات پارمنیدس و هم نامعتبر درنظرگرفتن آنها خالی از اشکال نخواهد بود.
خلاصه ماشینی:
"1. مسائل تأخر ثئایتتوس اگر ترتیب کرونولوژی غالب برای ثئایتتوس به عنوان محاورهای متأخر نسبت به منون و جمهوری را بپذیریم، نمیتوانیم توضیح دهیم که چگونه افلاطون که قبلا در منون (c-d85، a-b97 و d-e، a-b98) از پندار به عنوان آنچه متمایز از معرفت است، سخن گفته بود و در جمهوری (e478-e477) آن را مفروض گرفته و تمایز وجودشناختی میان مثل و اشیای جزئی را بر آن استوار ساخته بود (c-d476، e478-e477 ، d479)، اکنون در ثئایتتوس به این حالت ابتدایی درباره رابطه میان معرفت و پندار میرسد که میپرسد آیا معرفت متمایز از پندار است یا نه؟ چگونه میتوان پیشنهاد ثئایتتوس در b187 که معرفت همان پندار درست است و نیز همه تلاشهای سقراط برای رد آن و اثبات اینکه معرفت متمایز از پندار است را به عنوان پیشنهاد و تلاشی متأخر درک کرد؟ 1 هرچند فاین برای «تعجببرانگیز»خواندن این ظهور بحث در ثئایتتوس سه دلیل میآورد (2003, pp.
اگر افلاطون استدلالات را مخرب نمیدانست، چرا روش برخورد خود با نظریه را تغییر داد و حتی سقراط، شخصیت محبوب خود را در محاوراتی که در کرونولوژی غالب پس از پارمنیدس میآیند، یعنی ثئایتتوس، سوفیست و مرد سیاسی تغییر داد؟ چنانکه دورتر میگوید، به نظر میرسد افلاطون در این محاورات «در جستجوی جایگزینها»ای برای این نکته در صورتی پذیرفتنی خواهد بود که تفاوتی میان موقعیت دو محاوره وجود نداشته باشد؛ چنانکه در کرونولوژی استاندارد اینگونه است."