چکیده:
پیروزی انقلاب اسلامی ایران و نقش امام خمینی قدس سّره در رهبری این انقلاب و راهبری مبارزات انقلابیون در میدان حضور گفتمانهای مختلف و چیرگی آن در میان سایر گفتمانهای موجود در ایران، این سئوال را مطرح میسازد که چگونه رهبری انقلاب توانست گفتمان اسلامگرا را در تقابل با گفتمان حاکم و در رقابت با گفتمانهای رقیب موجود، به یگانه گفتمان هژمون تبدیل کند؟
پژوهش حاضر در پاسخ به این سئوال اساسی، از رهگذر چارچوب نظری تحلیل گفتمانی لاکلا و موف، این مدعا را به اثبات میرساند که گفتمان اسلامگرا با اتکاء به عاملان سیاسی قدرتمند خود، بهویژه رهبری امام خمینی+ و قابلیتهای ویژه وی، توانست به گفتمانی هژمونیک تبدیل شده و پیروزی انقلابی با ماهیتی اسلامی را رقم بزند.
The victory of the Islamic revolution of Iran, the role of Imam Khomeinis leadership in this revolution and leading the revolutionary struggles within the arena of presence of various discourses as well as its dominance to the other discourses formed in Iran raises this question that how the revolutions leader was able to turn the Islamic discourse to a hegemonic discourse which was in conflict with the dominant discourse and in competition with the rival discourses. Having a view on the theoretical framework of Laclau and Mouffes discourse analysis, the study proves this claim that the Islamic discourse with reliance on its powerful political agents especially leadership of Imam Khomeini and his particular capabilities had this capability to be turned into a hegemonic discourse and create a revolutionary victory with an Islamic nature.
خلاصه ماشینی:
(بروجردی، 1377: 56) بهرهمندی روحانیون و عاملان سیاسی گفتمان اسلامگرا از شبکه گستردهای از مساجد و حسینیهها و سایر اماکن و مراکز اسلامی، آنها را قادر ساخت تا بتوانند با متن جامعه ایران تماس مستقیم برقرار کرده و به عمق این جامعه نفوذ کرده و موفق شوند تا عناصر این گفتمان را در اختیار مخاطبین خود قرار دهند؛ این در حالی بود که سایر گفتمانها از چنین امکان گستردهای برای توزیع مبانی گفتمانی خود محروم بودند.
ب) عملکرد رهبری در استعلا بخشیدن به گفتمان اسلامگرا بازخوانی و تبیین نقش رهبران بهعنوان سوژههای سیاسی در تحقق و شکلگیری گفتمانها و هژمونیک کردن آنها، از منظر لاکلا و موف که در تأملات خود در بحث از رابطه کارگزار ـ ساختار سعی نمودهاند نقشهای کارگزاران اجتماعی را نیز مورد توجه قرار دهند، ازجمله اهداف این پژوهش محسوب میشود.
(نظری و سازمند، 1387: 123 ـ 122) درنهایت باید گفت که گفتمان اسلامگرا با قدرت عناصر درونی خود و از طریق رهبری امام خمینی+ توانست در مرحله عامگرایی، اسطوره خویش را به پندار اجتماعی تبدیل کرده و با بازنمایی نکات منفی گفتمان مسلط، عناصر اساسی خود را مفصلبندی نموده و در دسترس عموم مردم جامعه ایران قرار دهد.
روحانیون و جریانهای سیاسی ـ مذهبی بهعنوان دیگر عاملان سیاسی گفتمان اسلامگرا، در روند برجستهسازی عناصر این گفتمان و در دسترس قرار دادن آن و ایجاد اعتبار و عمومیسازی آن نقشی اساسی ایفا نمودند و ازآنجاییکه در میان تودههای مردم زندگی میکردند، هم آشنا به نیازها و خواستههای آنها بودند و هم زبان آنان را میفهمیدند و از سوی دیگر در میان مردم از جایگاه ویژهای برخوردار بودند و به همین دلیل مردم در کوران مبارزات انقلابی، از رهبری امام و گفتمان اسلامگرایی وی حمایت میکردند.