چکیده:
اگر کسی فیلسوف باشد و بخواهد مشکل فلسفی حل کند، باید دید که آن مشکل عبارت از چیست؟ تصور رایج قدیمی این است که احساس باید تابع عقل باشد. بنابر قضاوت قدیمی معرفت و بهویژه اخلاق در بستر تاریخ یا بهمثابه پیشین، صوری و عقلی و یا بهمثابه نسبی، تجربی و عاطفی بوده است. از اینرو بود که فیلسوفی مانند امانوئل کانت عقل صوری را از میان تقسیمبندی صورت-ماده،[1] یگانه راه رسیدن به معرفت قطعی و یقینی دانست. ماکس شلر با این نوع عقلگرایی صوری، به مقابله برمیخیزد. مشکل و چالش اساسی که شلر با آن مواجه است، صورتگرایی نظام فلسفی کانت است. از این رو سعی دارد با نظام غیرصوری بر پایه پدیدارشناختی که از سویی پیراسته از نسبیت و تجربهگرایی است و از سوی دیگر مجبور به پذیرش عقلگرایی صوری نیست، در مقابل نظام صوری کانت بایستد. در این مقاله سعی شده است این بخش از کار شلر و نحوه موضع گیری او در قبال عقلگرایی صوری کانتی روشن شود. [1]. formal-material
To solve a philosophical problem, the philosopher needs to recognize the problem first. According to an old prevalent notion, feeling must be subordinate to reason. Traditionally, knowledge, and specifically morality, considered to be formal and rational, as a priori, or experiential and emotional, as relative. Hence a philosopher like Immanuel Kant, through the formal– material classification considers the formal reason as the only way to gain absolutely certain knowledge. Max Scheler opposes this formal rationalism. Formalism of Kant’s philosophical system is the major challenge to which Scheler faces up. Hence he tries to stand against Kant’s formal system by means of an informal system which is based on a kind of phenomenology that neither is mixed with relativism and empricism nor needs to accept the formal rationalism. This article is going to clarify Scheler’s position on Kant’s formal rationalism
خلاصه ماشینی:
"اما نکته جالب توجه این است: چنانکه در کتاب دانشنامهی اخلاقی تصریح شده، منظومه فکری شلر در تقابل با نظام صورتگرایی<FootNote No="128" Text=" ابهام دو اصطلاح صورتگرایی و غیر صورتگرایی در روند مقاله به تفصیل برای خوانند روشن میگردد.
اما از آنجا که رسیدن به حقیقت نظر شلر از طریق نگاه او به صورتگرایی و تثبیت نظام غیرصوری است، از این رو همین را راهبر کار پژوهش فعلی قرار داده است.
او به دنبال پیدا کردن این است که چرا ما معتقد هستیم که صرف صدق برخی باورها کافی نیست، بلکه در پی صدق قطعی و مسلم<FootNote No="133" Text=" sertainty"/> هستیم؟ کانت در تلاش برای یافتن معرفت یقینی نیست بلکه سعی میکند که ریشههای این یقین را پیدا کند.
پرسشی که کانت در حوزه اخلاق با آن مواجه است، این است که آیا او میتواند صورت محض و جهت دهی پیشین برای تجربه اخلاقی در نظر بگیرد؟ کانت در مقدمه نقد عقل عملی میگوید: «سؤال اول این است: آیا عقل محض فی نفسه برای موجب ساختن اراده کافی است یا نه فقط به عنوان امری وابسته به شرائط تجربی میتواند مبدا ایجاب اراده باشد»؟<FootNote No="156" Text=" Kant, Critique of Practical Reason, p.
باید ببینیم که منظور کانت از تجربی و عنصر غیر صوری (مادی) به ویژه در قلمرو اخلاق چیست؟ در قاعدهی اول از نقد عقل عملی میگوید: همهی اصول عملی که یک موضوع (ماده) قوه میل را به عنوان مبدا ایجاب اراده مفروض میگیرند، بدون استثنا اصول تجربیاند و نمیتوانند هیچ قانون عملی تمهید کنند."