چکیده:
سعادت، آرمانی است که انسانها همواره در جستجوی آنند. نهتنها فیلسوفان و اندیشمندان، آشکارا نظریات و راهکارهایی در این زمینه ارائه کردهاند، جستجو در آثار برخی شاعران نیز مؤید توجه و دقت و رویکرد آنان در اینباره است. این نوشتار، در پی شناخت مفهوم سعادت از منظر سعدی و سنجش و مقایسة آن با تلقی ارسطو از سعادت است. در این راستا ابتدا سعادت از منظر ارسطو به اجمال بررسی شده و در ادامه، مفهوم سعادت از نگاه سعدی با جستجو در آموزههایی که شاعر در بوستان ارائه کرده، مورد توجه قرار گرفته است. در گام بعد، با توجه به بررسی انجامشده دربارة تلقی سعدی و ارسطو از سعادت، تحلیلی از میزان سازگاری این دو رویکرد ارائه شده است. به نظر میرسد تشابهی قابلتأمل ـ از منظری خاص ـ میان دو دیدگاه وجود دارد؛ سعادت غایی از منظر ارسطو و نیز سعادت در نگاه سعدی، امری متعالی است و در ساحتی فراتر از امور مادی و جسمانی تحقق مییابد. البته وجوه افتراق مهمی نیز در این میان وجود دارد؛ برای مثال ارسطو، نسبت مستقیم و محکمی میان میزان تلاش و فعالیت فرد و دستیابی به سعادت برقرار دانسته است، اما در باور کلامی سعدی، رسیدن به سعادت، موهبتی الهی است.
خلاصه ماشینی:
البته وجوه افتراق مهمی نبز در این مبان وجود دارد؛ برای مثال ارسطو، نسبت مستقبم و محکمی مبان مبزان تلاش و فعالبت فرد و دستبابی به سعادت برقرار دانسته است ، اما در باور کلامی سعدی، رسبدن به سعادت، موهبتی الهی است .
سعادت که در لغت عرب، نقطۀ مقابل شقاوت معنی شده است )ابن منظور، ١٤٠۸: ۲٦۲)، در زبان فارسی به معنی نبک بختی است )دهخدا، ١٣٣٥: ذیل سعادت)؛ البته این اصطلاح مورد توجه اندیش مندان حوزه های مختلف قرار گرفته و در هر زمبنه ، معنای اصطلاحی خاصی نبز یافته است .
به این ترتبب ، سعادت در دیدگاه ارسطو از الهی ترین موهبت ها است ، اما چنان نبست که صرفا موهبتی الهی باشد، بلکه سعادت، غایت فضبلت است و فضبلت را انسان ها می توانند به دست آورند )گمپرتس ، ١٣٧٥: ١٤٧٤) از سوی دیگر، وی نبک بختی را حالتی ثابت می داند که به آسانی دستخوش تغببر نمی شود و از این رو، امتناع از اطلاق سعادتمند به فرد، پبش از مرگ او ـ به علت احتمال دگرگونی حال وی ـ را رد می کند و با موکول دانستن سعادتمندی به حبات پس از مرگ، مخالفت می ورزد )ارسط و، .