چکیده:
برنامه فلسفه برای کودکان با هدف پرورش تفکر انتقادی، تفکر خلاق و تفکر مراقبتی کودکان و نوجوانان توسط متیو لیپمن طراحی شده و یک دهه است که در کشور ما مورد توجه قرار گرفته است. تالیفاتی در زمینه نقد و بررسی این برنامه از منظر فلسفه و تربیت اسلامی صورت گرفته است، از جمله این تالیفات، کتاب نقد مبانی فلسفی فلسفه برای کودکان، نوشته آقای دکتر علی ستاری است که با ادعای رویکرد به مبانی فلسفی تربیت اسلامی و با تاکید بر مبانی فلسفی حکمت متعالیه، به بررسی و نقد مبانی برنامه فلسفه برای کودکان پرداخته است. وقتی با نگاهی نقادانه، به ادعاها و نقدهای بیان شده در این کتاب نگاه میکنیم، به سوءبرداشتها، مغالطات و ارجاعات نادرستی از جانب نویسنده مواجه میشویم، از جمله سوءبرداشتها و مغالطات صورت گرفته مغالطه تفسیر نادرست، تعمیم شتابزده، حمله به پهلوان پنبه، آوردن ادعای بدون دلیل، تناقضگویی و ضعف ارجاعات است که این مغالطات سبب شده است نتیجهگیریهای نویسنده خلاف واقع باشد. در این مقاله ابتدا برای به دست دادن اطلاعات لازم به خواننده، مروری اجمالی به فصلهای کتاب شده و سپس با ارائه شواهد و نمونههایی از این کتاب، مغالطات و سوءبرداشتهای نویسنده بررسی و نقد شده است.
خلاصه ماشینی:
کلیدواژه: مبانی فلسفی فلسفه برای کودکان، نقد فلسفه برای کودکان، تعلیم و تربیت اسلامی، متیو لیپمن، حکمت متعالیه مقدمه برنامۀ فلسفه برای کودکان که توسط متیو لیپمن به منظور پرورش تفکر انتقادی، تفکر خلاق و تفکر مراقبتی کودکان و نوجوانان طراحی شده است، در کشورمان بهعنوان یک برنامۀ نوظهور مورد توجه قرار گرفته است و از آنجا که روش و هدف آن بهگونهای است که قابلیت انعطاف متناسب با فرهنگ واردکننده را دارد، از اینرو تلاشهایی برای نقد این برنامه و بومیسازی و متناسب و همسو کردن آن با فرهنگ کشورمان صورت میگیرد.
مروری اجمالی بر فصلهای کتاب کتاب نقد مبانی فلسفی فلسفه برای کودکان، آنگونه که خود نویسنده (دکتر علی ستاری) در مقدمۀ کتاب بیان کرده است، با هدف پر کردن خلأ مطالعاتی در زمینۀ نقد و بررسی برنامۀ فلسفه برای کودکان از دیدگاه فلسفۀ تربیت اسلامی و به دست دادن بینش لازم به دست اندرکاران فبک در شش فصل به نگارش در آمده است.
نقد دوم اینگونه مطرح میشود که به دلیل اینکه از نظر لیپمن شناخت، حاصل فرآیند گفتوگو بوده و در فرآیند دیالکتیک به دست میآید، بنابراین از نظر لیپمن، شناخت حاصل از وحی بهعنوان یک پیام که وجهی پیشینی دارد، فاقد اعتبار است، اما در حکمت متعالیه وحی بهعنوان یکی از منابع اصلی شناخت مشخص شده است و در این زمینه نویسنده به دو برهان از ملاصدرا اشاره میکند (همان: ۱۲۵-۱۲۷).