چکیده:
مرصادالعباد اثری عرفانی است که از امهات آثار منثور زبان فارسی بشمار می رود و نظایر آن در میان کتب صوفیانه انگشت شمار است. به اعتراف خود نویسنده، او هنگام تحریر اول و دوم این اثر سی سال آوارگی در محیط آسیای صغیر و مصر و روم را پشت سر گذارده که این محیط به زعم تاریخ نگاران و پژوهش گران مولد و پای گاه اندیشه ها و اساطیر مانویان و گنوستیک ها بوده که با توجه به آن چه در مرصادالعباد می بینیم، دور از ذهن نمی نماید که نجم الدین رازی در این محیط با اساطیر ایشان آشنا گردیده باشد؛ چنان که خود بطور دایم در مرصادالعباد به آشنایی با تفکرات ایشان و فرقه های زیر مجموعه ایشان از جمله اسماعیلیه، اباحیه، ملاحده و تناسخیه اشاره می کند. برطبق همین امر، این مقاله در صدد برآمده که شباهت برخی چهارچوب های داستانی مرصادالعباد را با اساطیر مانویان و گنوستیک ها نشان دهد.
Mirsa al-Ibad is a mystical work and is regarded as one of the major prose works in the Persian Literature and its like is almost rare among Sufi works. According to Razi during the first and second writing of this work he has been wondering for thirty years in Asia Minor، Egypt، and Rome where according to historians and scholars were the cradle of Gnostic and Manichaean thoughts and mythology therefore it is not surprising that Razi was acquainted with their mythology in this environment as he repeatedly refers to his acquaintance with the following sects such as Isma’ilis، Ebahieh، Molahedeh، and Tanasokhieh. Therefore، according to the evidence found in Mirsa al-Ibad this article is concerned with pointing out similarity in frameworks of some stories of Mirsad al-Ibad with Gnostic and Manichaean mythology.
خلاصه ماشینی:
»٥ این چکیده ای از تفکرات گنوسیان بود که در تعالیم و اسطوره های مـانوی از خـود تأثیری بسزا برجای نهاده و مانویت را به عنوان شاخه ای مهم از خود مطـرح کـرده اسـت ؛ سیدحسن تقی زاده یکی از مانی شناسان در این باره می گوید: «اگر آخرین تحقیقات و عقاید را در این باب خلاصه کنیم می توان گفت که هیـأت مجموعۀ تعلیمات مانوی معجـونی اسـت حاصـل از ترکیـب مـسیحیت گنوسـی سـوریه و بین النهرین و عقاید قدیم بابلی و فلـسفۀ هلنـی (Heleni) یونـانی جدیـد و عقایـد ایرانـی زردشتی و غیر زردشتی ؛ مانی آن عقاید گوناگون و فلسفه را به قالب ابداعی خود ریختـه و منظومه ای جدیـد بوجـود آورده ، ـ شـاید وی از همـه بـیش تـر تحـت تـأثیر طریقـه هـای «مرقیون » و «باردیصان » درآمده و سرانجام با اعمال قوۀ ابداع و نبوغ خود دستگاه عظیم و کاخ بلند پهناور بسیار پرپیچ و خم و پر تشکیلاتی پـی افکنـده کـه شـاید هـیچ مـذهب و طریقه ای به این بسط و به این درجۀ پهناوری و تودرتویی وجود ندارد.
»١٢ این مطالب می رساند که نجم الـدین تا زمان تحریر دوم کتاب در سفر و گشت و گذار در مناطق و پای گاه هـای گنوسـتیک هـا، علی الخصوص مانویان بوده و آن چنان کـه خـود بارهـا در مـورد ایـشان بـه اظهـار عقیـده می پردازد و آن ها را با فلاسفه یکی می انگارد، مشخص می شـود کـه وی بـا عقایـد ایـشان آشنایی کامل داشته و اطلاعاتی دقیق از شیوۀ سیرالی الله توسط آن ها داشته است ؛ چه : «نجم الدین نیز فلاسفه را به گناه پیروی از عقل و تنها روی و اظهار عدم احتیاج به شیخ و پیر طریقت و به تهمت عدم متابعت از انبیاء و قول بـه ایـن کـه «صـانع عـالم را در ایجاد فعل اراده و اختیار نیست » کافر و گم راه و دوزخی مـی شـمارد و فلـسفه و زندقـه را یک سان می نهد.