چکیده:
فردید «بازگشت به دین» را راهکار برون رفت از طاغوت زدگی و غرب زدگی چه در غرب و چه در ایران می داند. مسئله به تمام بشریت بر می گردد که در دوره جدید مظهر اسم اجلال و اضلال الهی شده اند و اینک که بارقه هایی از احساس تعالی پدید آمده، می باید با تفکر آماده گر در بازگشایی افق آینده بکوشیم. سرنوشت همه انسان ها به هم گره خورده است. اگر بپذیریم که دین هسته و گوهر سنت را تشکیل می دهد و اگر پیش فرض فردید اینست که دین اصالت دارد، می توانیم وی را سنت گرا بنامیم. تاریخ مرسوم به این مضا (برندگی)، سیر از تعالی به سوی تلانی است، سیر نزولی است. تاریخ به معنی فردیدی اش به صورت ادوار و اکوار، به شکل موقف و میقات و در نسبت انسان با هویت غیب مطلق معنا می دهد. نگرش فردید به تاریخ نگرش عرفانی است و تقابل زمان باقی و زمان فانی در آن حفظ شده است. آنچه ما تاریخ می نامیم از دریچه نگرش زمان، فانی است و آنچه فردید تاریخ می نامد از دریچه نگرش زمان، باقی است. بنابراین فردید سنت گرا به معنی تاریخی آن نیست. با این همه اگر سنت گرایی را به معنی معرفتی آن بگیریم فردید را می توانیم سنت گرا بنامیم.
خلاصه ماشینی:
اگر بپرسند که ادوار تاریخ چرا رخ میدهند؟ پاسخ این است که در هر دورهای هویت غیب به گونهای دیگر ظهور میکند و انسان در آن دوره مظهر اسم ظاهر شده قرار میگیرد.
به زبان فردید در قرون وسطی کتابهای آسمانی هست و تورات و عیسی (ع) و اناجیل که مردم را به یک نسبت دیگری ورای نسبت یونانی دعوت میکنند؛ اما همان نسبت که عبارت است از غربزدگی میآید به سراغ انسان این عصر (فردید (الف)،1381: 349)، قرون وسطی دوره منازعه بین ملل یعنی مدافعان وحی انبیاء و نحل یعنی مدافعان اهواء نفس است.
یونانی بنیاد اندیش است و طاغوت بنیاد اندیشه یونانی، دوره جدید خود بنیاد اندیش است و خودش طاغوت و بنیاد همه چیز اومانیسم یا خود بنیاد اندیشی که فردید آن را اصالت نشناس خوانده است (همان: 146)، به معنی اصالت پیدا کردن انسان و وابستگی خدا به اوست نه چنانچه بعضی گفتهاند به معنی انسان دوستی است.
با این حساب فردید میگوید: "انسان اسم دوره جدید است، انسان شیطانی حقیقت دوره جدید میشود (فردید (ب)، پیشین)، خدای امروز طاغوت است.
وجود در نگرش هایدگر وجود انسانی است و »دازاین« اشاره به تقابل دو بعد زمان فانی و زمان باقی در انسان دارد ( فردید (ب)، پیشین).
ما در مرتبه قدر مختاریم ولی در مرتبه قضا نه (فردید (الف)، پیشین: 146)، بدین معنی که امور عالم اگر چه مقتضی به قضای الهی است ولی چون خداوند به انسان اختیار داده است، میتوانیم به بعضی امور راضی نباشیم.