چکیده:
هدف مقاله حاضر آن است كه با تمركز بر سال يازده هجري، خوانشي نو از جريان رده/ ارتداد به دست دهد و اثبات كند كه متعلَقِ اسلام اكثر عرب هاي ساكنِ جزيرهالعرب، اراده خليفه قريشي بوده است. نگارندگان، به دليل برجستگي و بروز عنصر سياست و قدرت در اين پژوهش از دريچه گفتماني به موضوع نگريسته و بر اين اساس گفتمان قريش را در چارچوب نظري گفتمان لاكلائو و موف مورد بررسي و تحليل قرار داده اند. خوانشي كه در قالب اين نظريه از تاريخ اسلام و در ارتباط با موضوع موردمناقشه ارتداد به دست آمد، ضمن نمايش مستند عامليت و تعيين كنندگي سياست در عرصه ديانت، در بازه زماني يادشده، اثبات مي كند كه سوژه هاي گفتمان اسلامي (قريش) به معناي واقعيِ كلمه صرفاً تسليم شده/ شونده بودند، نه مسلمان. آنچه اين مدعا را تاييد مي كند تعريف متغير و پُرنوسان گفتمان حاكم از اسلام و مسلماني است.
خلاصه ماشینی:
"خوانشی که در قالب این نظریه از تاریخ اسلام و در ارتبـاط بـا موضـوع موردمناقشۀ ارتداد به دست آمد، ضمن نمایش مستند عاملیت و تعیین کنندگی سیاست در عرصۀ دیانت ، در بازة زمانی یادشده، اثبات میکند که سوژههای گفتمان اسلامی (قریش ) به معنای واقعی کلمـه صـرفا تسلیم شده/ شونده بودند، نه مسلمان.
البته مورد دیگری نیز دربارة مصداق «قوم أولی بأس شدید» در منابع مطرح شده و آن عجم (= فارس و روم) است ؛ طرح ایـن مـورد بـه مـدد تأویل است که موجه میشود، زیرا عجـم از گزینـۀ سـومی کـه همانـا پرداخـت جزیـه اسـت برخوردار بود، درست مانند عربهای اهل کتاب، همچنانکه پیامبر (ص) در نامه به اسقف هـای نجران یادآور شده بودند: «فإنی أدعوکم إلی عبادة الله من عبادة العباد، ...
اما در مورد ماهیـت ایـن اقـدام ابـوبکر در قبـال مرتـدان (= آنانکه بنای عدم پرداخت زکات را داشتند) بحث و جدلهای بسـیاری صـورت گرفتـه اسـت : پارهای از اوقات گفته میشود که آن عمل ، عملی دینی بوده که عدم جدایی میان نماز و زکـات آن را موجب شده و گاه نیز بیان میشود که یک فعل سیاسی بوده است ، برای تسلیم و مسـخر ساختن رعایا.
یکی از مرتدان قبیلۀ کندة در این باره گفته است : إذا نحن اعطینا المصدقسؤله فنحن له فیمـا یریـد عبیـد ١-٢ (واقدی، ١٩٩٠، ١٧٤؛ ابن أعثم ، ١/ ٥٩) اما ابوبکر برای دفع و «طرد» معانی منتسب به نشانۀ «دین » در عبـارتی بیـان داشـت : «فمـن دخل فی الطاعۀو سارعإلی الجماعۀ، و رجعمن المعصیۀإلی ما کان یعرفمن دیـن الاسـلام ثم تاب إلی الله تعالی و عمل صالحا، قبل الله منه ذلک و أعانه علیه »٣(حمید الله ، ٣٤٧)."