چکیده:
تاریخ بیهقی را بهعنوان یکی از آثار جاودانة تاریخی و فرهنگی ایران میشناسیم، ازآنجاییکه بیهقی به اسناد و اطلاعاتی دسترسی داشت که منابع گرانقدری در زمینة شیوة حکومتگری، ادارة جامعه و چگونگی زندگی سیاسی و اجتماعی در دورة غزنویان به شمار میآیند. بهاینترتیب، تاریخ بیهقی را میتوان تاریخ سیاسی–اجتماعی دانست. آنچه اکنون از تاریخ بیهقی در دسترس است، بیشتر مربوط به دورهای است که افول و سقوط حکومت غزنویان آغاز شده بود. حال، پرسش اصلی این است که چرا حکومت غزنویان رو به انحطاط رفت و با پاسخ به آن، به چرایی انحطاط و فروپاشی حکومتها رسید. این مقاله با محور قرار دادن سیاست، با رهیافتی تفسیری و روشی تاریخی، چگونگی طرح مسئلة افول سیاسی و عوامل مرتبط با آن را در تاریخ بیهقی هدف خود قرار داده است. به نظر میرسد بیان دادهها و تحلیلهای محتاطانه و مصلحتاندیشانه، ویژگی تاریخ بیهقی است. بنابراین، تاریخ بیهقی خوانندة جویای اطلاعات تاریخی را تا حدودی راضی میکند، اما از عطش پیدا کردن چرایی حوادث نمیکاهد.
The Beyhaqi’s History is one of the most important cultural and historical text in Iran. Beyhaqi had access to such documents and information that are valuable about the way of governance، running of society and political life in the Ghaznavid era. Beyhaqi’s History can be seen as a socio- political history book. Those parts of this book that available now are Related mainly to the beginning of the process of the fall of Ghaznavids. In this perspective، the main question of this research is، why the Ghaznavid government fell. Then generalizing the answer، we can come to cause of the fall of all governments. Focusing on politics، this article reviews the problem and factors related to the fall of governments on Beyhaqi’s History، with on interpretive approach and historical method. The feature of Beyhaqi’s History is his careful and attentive analysis of the data. Therefore، this method pleases readers that seek information but do not reduce the desire to find why accidents have happened in history.
خلاصه ماشینی:
در این قسمت ، به این ویژگی ها اشاره می شود: توجه به اعتبارداده ها: بیهقی به عنوان تاریخ نگار، با احتیاطی تحسین برانگیز ابتدا بـه ارزش کار دیگران و توانمندی آن ها در ثبت وقایع و تاریخ نگاری اقرار می کند و برای کار خود توجیه و دلیل منطقی می آورد: «و مرا مقرر است که امروزکه من این تألیف مـی کـنم دریـن حـضرت بزرگ –که همیشه باد- بزرگان اندکه اگر به راندن تاریخ این پادشاه مشغول گردند تیر بر نشانه زنند و به مردم نمایند که ایشان سواران اند و من پیاده ...
بیهقـی در جـایی دیگر که سخن از نامه هایی است که سلطان محمود در مـذمت مـسعود بـه سـران نوشـته بـود، اخلاق سیاسی بوسهل را چنین مینمایاند که او به مسعود پیشنهاد می کند تا نامه ها را نگـاه دارد تا «دل و اعتقاد نویسندگان بدانند» (همان : ٦٢).
این کاستی ها دربارة سلطان مسعود ذکر شده اند، اما با در نظر گـرفتن ویژگـی هـای نویـسنده و میزان دانش و آگاهی او می توان مدعی شدکه آنچه او دربارة دورة مـسعود نوشـته ، بـا هـدف تعمیم به سراسر تاریخ است ؛ زیرا در این موارد بیهقی گلایه می کند کـه ایـن کاسـتی هـا بـه از دست رفتن قدرت منجر میشود.