چکیده:
اگرچه تعابير اوليه از توسعه به مفهوم كوشش آگاهانه، نهادي و برنامه ريزي شده براي نيل به پيشرفت در همه زمينه ها از جمله زمينه هاي اجتماعي و اقتصادي مي باشد، اما در عمل، درون مايه اصلي حوزه مطالعاتي توسعه با تاكيد بر مساله رشد اقتصادي با هدف افزايش نرخ رشد توليد ناخالص ملي همراه بوده است. در اواسط قرن بيستم، تجارب به دست آمده از عمل به نظريات رشدمحور نشان مي داد كه درآمد ملي كشورها به صورت چشمگيري افزايش يافته است اما بخش عظيم جمعيت فقير جوامع هيچ بهره اي از فوايد آن نبرده اند. شرايط ناگواري كه براي اقشار پرجمعيت فقير جوامع به وجود آمده بود، و سيل انتقاداتي كه به نظريات پيشين مي شد، بسياري از انديشمندان نظريات اقتصاد توسعه را وادار كرد تا به تعريف مجدد توسعه بپردازند. در تعريف مجدد از مفهوم توسعه همچنان بر مبناي رشد اقتصادي تاكيد مي شد، ولي رشد اقتصادي با شعارهايي نظير كاهش نابرابري و فقرزدايي، توزيع مجدد ثروت و طرح الگوي نيازهاي اساسي نيز همراه بود. طرح موضوع نيازهاي اساسي اگرچه در نتيجه سير تحولات اقتصاد توسعه به وجود آمده و حاصل انديشه انديشمندان غربي است، اما به نظر مي رسد اين مقوله از منظر آموزه هاي اسلامي و نظر صاحبنظران ديني از اهميت اساسي برخوردار است. مطالعه مبحث نيازهاي اساسي از منظر كلام معصومين و آراء انديشمندان و صاحبنظران مسلمان مي تواند گامي در جهت درك و تحليل اين مقوله در مقايسه با نظريات روز اقتصاد توسعه باشد. از آنجايي كه طرح مفهوم نيازهاي اساسي و بررسي تطبيقي آن از منظر انديشمندان غربي و اسلامي نيازمند بيان مقدمه اي از مفهوم توسعه و سير تحول آن است، لاجرم در اين مقاله سعي شده است، در ابتدا، مفهوم توسعه و سير تحول آن در گذر زمان مورد بررسي اجمالي قرار گيرد و پس از آن نگرش ها و ديدگاه ها در خصوص تامين نيازهاي اساسي را كه در ادبيات اقتصاد توسعه مطرح شده اند، احصاء گردد. در بخش دوم مقاله نيز مجدداً به اختصار به تعريف توسعه از ديدگاه اسلام اشاره شده و در نهايت از رهگذر مفاهيمي همچون فقر و محروميت و استضعاف، به بررسي مقوله نيازهاي اساسي بر اساس آموزه هاي اسلامي پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
"بررسی تطبیقی مفهوم نیازهای اساسی در غرب و آموزههای اسلامی دکتر محمد خوشچهره 1 مرتضی گودرزی 2 (تاریخ دریافت 12/2/94 ـ تاریخ تصویب 16/7/94) چکیده اگرچه تعابیر اولیه از توسعه به مفهوم کوشش آگاهانه، نهادی و برنامهریزی شده برای نیل به پیشرفت در همه زمینهها از جمله زمینههای اجتماعی و اقتصادی میباشد، اما در عمل، درونمایه اصلی حوزه مطالعاتی توسعه با تأکید بر مسأله رشد اقتصادی با هدف افزایش نرخ رشد تولید ناخالص ملی همراه بوده است.
همانطور که ملاحظه شد، بررسی تاریخی مباحث توسعه و نیازهای اساسی نشان میدهد در اندیشه غربی توجه به نیازهای اساسی فقرا و محرومین جامعه یک رویکردی زودگذر به توسعه و صرفا برای توسعه در جهت رشد بیشتر بوده است (چنانچه قبل از رویکرد نیازهای اساسی، در نظریات رشد و توسعه، بروز شکاف طبقاتی و افزایش فقر وتنگدستی از بدیهیات مسیر نیل به توسعه قلمداد میشد) و پس از دورهای، با دست به دست شدن قدرت و نیز تحولات اقتصادی و سیاسی، رویکرد نیازهای اساسی فروغ اولیه خود را از دست داده است.
در رویکرد غربی به توسعه، چرخش از اقتصاد رشدمحور بدون در نظر گرفتن فقر، به حل مشکل فقر با استفاده از رشد اقتصادی صرفا میتواند سیاستی باشد برای بهرهبرداری نهاد قدرت در آینده، و تأکید آن بر انسان و حقوق وی نیز در جهت بهرهبرداری به نفع جامعه آرمانی سرمایهداری برای رشد بیشتر است؛ بنابراین آنچه اولویت دارد نه سعادت انسان، بلکه سرمایه و قرائت لیبرال از اداره جامعه و در راستای اهداف جامعه سرمایهداری است و چنانچه شرایط ایجاب نماید پرداختن به اقشار ضعیف (در قالب طرحهایی نظیر الگوی نیازهای اساسی) بنابر مقتضیات زمان میتواند کنار گذاشته شوند."