چکیده:
سیر تغییرات درون حوزه مطالعات فرهنگی، به تدریج آن را از رویکردی صرفاً انتقادی و انتزاعی دور کرد و به سیاست فرهنگی پیوند زد. مؤثرترین نظریهپرداز این پیوند، تونی بِنِت، بیان میکند که این رشته، باید بتواند در هدایت و رهبری جامعه، مؤثر واقع شود. او به همین منظور، با ارائه توصیفی از مفهوم حکومتمندی، به این امر مبادرت ورزید. در این رویکرد، حکومتمندی شیوهای است که با آن دولت مدرن، دغدغه افراد را مییابد و در جستجوی حکومت کردن و نظارت همراه با مسالمت مدنی است. دولت به منزله نیرویی متمرکز که درصدد طبیعیسازی خود و دیگران است، تکنیک و شیوههای مختلف دانش را به خدمت میگیرد تا از طریق هدایت تمنیات، علایق و اعتقادات، رفتار افرادرا برای اهداف معین اما متغیر، شکل دهد. بر این اساس، در پژوهش توصیفی و کتابخانهای حاضر، به کمک روششناسی بنیادین، ابعاد این نظریه و زمینههای شکلگیری مؤلفههای مؤثر آن در سیاستگذاری فرهنگی بازخوانی شده و برخی از عمدهترین نقدهای وارد بر این نظریه، از جمله سستی و ناپایداری اهداف فرهنگی، مسخ نمودن اراده آزاد افراد و رفتارمحوری طرح شده است.
خلاصه ماشینی:
"مؤثرترین نظریهپرداز این پیوند تونی بنت 1 ، اذعان میدارد از آنجا که رابطه درونی فرهنگ و قدرت، محور بررسی در مطالعات فرهنگی است، این رشته نمیتواند صرفا خود را به دانش انتقادی روشنفکری، برای عرصه عمومی محدود کند، بلکه نیازمند مفید بودن است؛ بدین منظور باید بتواند در هدایت و رهبری جامعه مؤثر واقع شود (پارسانیا، 1391؛ میلر، 1389؛ فاضلی، 1392).
به زعم وی، مطالعات فرهنگی نیازمند آن است که: خود را دارای جایگاهی در نظام آموزشی دانشگاهی و به منزله بازوی دولت بشناسد؛ فرهنگ را متشکل از حوزهای خاص برای دولت و قاعدهمندی اجتماعی مفهومسازی کند؛ به شناسایی مناطقی متفاوت، جز فرهنگ و اعمال مدیریتی آنها مبادرت کند؛ تکنولوژیهای متفاوت قدرت و اشکال سیاست مرتبط با قلمروهای متمایز عمل فرهنگی را مطالعه کند؛ در کیهانشناسی خود، به سیاستگذاری فرهنگی جایگاه محوریتری بخشد؛ با سازمانهای دولتی فرهنگ که سیاستگذاری و شیوههای مداخله استراتژیک را توسعه میدهند، کار کند؛ زیرا ما درباره روابط دو قلمرو جداگانه صحبت نمیکنیم (انتقاد و دولت)، بلکه مفصلبندی بین دو شاخه دولت است که هریک از آنها بهطور عمیقی درگیر مدیریت فرهنگ است (بنت، 1998، ص6 ؛ بارکر، 1387، ص759-760).
عاملان اجتماعی فرهنگساز از منظر بنت عاملان واقعی که به قولی حقیقت برای آنها باید نوشته شود، آیا مردم یا پرولتاریا هستند یا روشنفکران ارگانیک؟ مطابق نظر بنت، مطالعات فرهنگی وابسته به گرامشی، در آرزوی روشنفکر ارگانیک با نقش کلیدی وی در تسلیحات روشنفکرانه و همکاری سیاسی در جنبشهای اجتماعی است؛ اما به نظر بنت این غیرممکن است، زیرا جایگاه اصلی مطالعات فرهنگی در نظام آموزش عالی بدان معنا است که روشنفکران، بازوان دولت هستند."