چکیده:
خواجه نصیرطوسی از سوی بسیاری متهم به همکاری با اشغالگران مغول و مشروع کردن سلطۀ (قدرت) آنان است؛ این مقاله با استفاده از الگوی هویت کاستلز و نظریۀ گفتمان این فرضیه را دارد که خواجه با بهره بردن از سرنمون اندیشۀ ایرانشهر به ایجاد هویت ایرانی مبادرت ورزیده و مطابق الگوی کاستلز یک هویت برنامهدار را بهوجود آورده که بعدها از سوی دیوانسالارانی چون رشیدالدین فضلالله و فرزندش غیاثالدین محمد نیز تعقیب گردیده است.
Khwaja Nasīr al-Dīn Tūsī is accused، by many، of collaborating with the Mongol invaders and legitimizing their domination (power). Using the Identity theory of Manuel Castells and discourse theory، the present essay hypothesizes that Khwaja Nasīr has tried to create Iranian Identity utilizing the archetypes of Iranshahr and has founded a programmed identity that was later followed by other bureaucratic characters such as Rashīd al-Dīn Fadlullāh Hamadānī and also his son Qiyas al-Din Mohammad.
خلاصه ماشینی:
"ریچارد فرای نیـز بـا تأییـد ایـن کـه تشکیل کشور ایران به شکل سیاسی مربوط به سده سوم میلادی، یعنی عهـد ساسـانیان است ، به این نکته اشاره کرده است که از نظر سیاسی، این اعتقاد که همۀ مردمی که در یک سرزمین زندگی میکنند رعایای «پادشاه » همان سـرزمین انـد، اعتقـادی اسـت کـه همواره در تاریخ ایران ، چه در دورة ساسانیان و چه در عصر اسلام ، اساس هویت سیاسی ایرانیان بوده است .
در سبب تأسیس رصدخانه مراغه میان دو مـورخ بـزرگ عهـد ایلخانی یعنی رشیدالدین فضل الله و عبدالله شیرازی صاحب تـاریخ وصـاف اخـتلاف نظـر است ؛ بدین نحو که صـاحب وصاف خـود خواجه را پیشنهاددهندة سـاخت رصـدخانه بـه ایلخان معرفی میکند (رک: وصاف ، ج ١، ص ٣٧)، اما خواجـه رشـیدالدین فضـل الله نوشـته (رک: رشیدالدین فضل الله همدانی، صص ٥-٦) کـه منگوقـاآن در موقـع فرسـتادن هولاکـو بـه سمت ایران چون آوازة فضل و استادی خواجه نصیرالدین را شنیده بود، از او خواست که بعد از استخلاص قلاع ملاحده خواجه را بـه دربـار او روانـه دارد تـا در مغولسـتان بنـای رصدخانه کند، ولی چون منگو در این تاریخ به فتح چین جنوبی اشتغال داشت ، هولاکـو چنین صلاح دید که این کار در ایران و به فرمان او صورت پذیرد (اقبال آشتیانی، ص ١٩٠)."