چکیده:
پدیدارشناسی جریانی است که در آن هدف اصلی، رسیدن به شناخت واقعی از امور است؛ شناختی که رها از هرگونه پیشفرض و پیشداوری باشد، به گونهای که هستی واقعی و راستین موجود، از جانب خویش اجازه ظهور بیابد و دخالت ذهن و محتویات آن از سر راه صرافت طبیعی موجودات کنار رود. آنچه در این بین اهمیت دارد این است که با تقلیل یا فروکاست( اپوخه)، بتوان به توصیفی اصیل و واقعی از هستی موجودات رسید. نیما یوشیج به عنوان شاعری که توانست دورانساز باشد، در نامهها و مکتوبات خود به اطرافیان، مدام بر این نکته تأکید دارد که شاعران اصیل باید با چشم و نگاه خود در امور بنگرند و آنها باید دیدن را بیاموزند؛ دیدنی که مبتنی بر تجربه های اصیل و انضمامی است. وی بر این نکته تأکید دارد که شعر و شاعری، مناسبتیافتن با هستی است و برای رسیدن به این مطلوب باید تمام تعاریف حول یک امر را کنار زد تا بتوان به جوهر آن راه یافت. میتوان مکتوبات نیما را بوطیقای شعری وی دانست که قبل از هر امری، نگاه دقیق و رها از هر سوژهای را برای سرودن شعر ضروری میداند. در این جستار، این دسته از نظریات نیما را بررسی و با آراء اندیشمندان پدیدارشناس مقایسه میکنیم.
Phenomenology is a flow which its main purpose is reaching to the real recognition of things; a cognition which is pure and is free from presuppositions and prejudices, so that mere and true beings of creatures get the permission, to appear themselves and the interference of mind and its contents stand aside from the pure openness of beings. What is important here is achieving the real and authentic description of things with the reduction of Epoché. Nima Yoshij as a poet who could be named as epoch maker, in his 'letter's and his writings to others, continually concentrates on this point that an authentic poet must see with his eyes and they must learn to see based on concrete and genuine experiences. He also stressed on this point that poem and poetry is the connection with the being of beings and to achieve this purpose, all of the definitions around an event must be pushed away for reaching the entity of beings. Nima's letters could be assumed as his theories about poem which in it, he knows what is important is exact vision and being free from any subjectivity for composing poetry. In this paper, we will analyze this Nima's notions and will compare them with phenomenologist's attitudes.
خلاصه ماشینی:
ژاک دریدا نیز در بیانی همچون نیچه میگوید: «مراقب این نقلقولهای نامرئی باشید؛ حتی در یک واژه» (رویل، 1388: 17)؛ اما خود همین نشانههای زبانی میتوانند در یک شیوۀ بیانی خاص و اصیل، روح انسان را آزاد کنند و آن هنگامی است که از نظر دریدا، زبان و نشانههای آن به حالت تعلیق معنایی برسند.
علاوهبر این، زبان نیما حاصل تفکر و نگاه اصیل او به امور است؛ بسیاری به سنگینی و ناروانی این زبان گواهی دادهاند؛ اما همین امر به قول دریدا، رسانندۀ نشانههای زبانی از حیطۀ «اصطلاح» به «اشاره» است که در آن از مفهوم و فحوا تهی شدهاند: «روشنان سربهسر در آب فرو،/ به یکی موی گشته آویزان» (همان، 423).
این مطالب نوین درواقع، حاصل نوع نگاه نیماست؛ زیرا طبیعت و امور مورد توجه او همان اموری است که برای شاعران پیش از وی نیز وجود داشته و آنچه آنها را نوین جلوه داده، نوع نگاه نیماست.
جایگاه اپوخه یا تقلیل در سخنان نیما از نظر پدیدارشناسان، ذهن میتواند پیشفرضها و بهاصطلاح، رنگ خود را به امور سرایت دهد (سوژة استعلایی) و این امر مانع از دریافت صرافت طبیعی پدیدارها میشود.
نیما خیلی از موارد را با اطناب بیان کرده است و شاید برای کسانی که به جنبۀ ایجازی ادب کلاسیک عادت دارند، این امر زیاد خوشایند نباشد؛ اما براساس بوطیقای پدیدارشناختی وی، اطناب هدف اصلی شعر اوست؛ زیرا قصد دارد هرچه بیشتر ما را دربرابر هستی امور دچار وقفه و مکث کند.