چکیده:
مطالعه جایگاه زنان در قرن نوزدهم انگلستان با بررسی گفتوگوهای رمان شمال و جنوب اثر الیزابت گاسکل بر مبنای نظریه کنش گفتارهای جان سرل و شاخصهای موثر بر آنها نشان میدهد زنان، علیرغم قوانین حاکم بر مراودات اجتماعی و با حفظ شئونات رفتاری دوران خود، از زبان برای بهبود موقعیتشان بهطور غیرمستقیم بهره بردهاند. نورمن فرکلاف معتقد است ایدئولوژی غالب بر جامعه بهشکلی چهره منطقی و طبیعی بهخود میگیرد که گفتمان قدرت در دست گروه حاکم باقی بماند؛ اما بررسی زبانشناختی-فمینیستی آشکار میسازد که همسو با نظریه دبورا تانن، کلام و رفتار زنان بیشتر از آن که نشاندهنده شخصیت درونی آنها باشد، حالت نمایشی دارد. قهرمان زن در نمونه گفتوگو های بررسیشده غالبا تغییراتی در انتخاب کنش خود ایجاد مینماید تا در توصیف ذهنیت شخصیاش موفق به ایجاد تاثیر قابل قبول در مخاطب شود. در پایان رمانهایی نظیر شمال و جنوب، علیرغم سکوت و فروتنی شخصیت زن در پایان داستان، دیدگاههای وی طی فرآیندی متشکل از تاثیرهای پیدرپی، به قهرمان مرد داستان منتقل شده و در تصمیمها و رفتار اجتماعی بعدی مرد نمود آشکاری دارد.
خلاصه ماشینی:
"٢٤٩- (251 در این گفتگو مارگارت مانند نمونه قبل اذعان می کند که اطلاعات روشـنی در اختیار ندارد: «گرچـه اطلاعات چندانی در این زمینه ندارم » و کنش گفتار بیانی خود را با تردید ابراز می کند: «نباید نجیب زادة واقعی باشــد، نه ؟» همچنین از آنجا که منظور تورنتون قادر به ایجاد تأثیر مورد نظر در وی نبوده ، مارگارت با نشــان دادن تمایل بیشــتری برای درک کامل وی با دعوت او به اســتفاده از قابلیت بیانی، از او می خواهد با کنش های گفتاری متعدد مفهوم خود را روشــن تر نماید: «متوجه نمیشوم .
علی رغم آن که در پایان کتاب تجارت تورنتون ورشـکسته شده است و مارگارت به ارثیۀ کلانی رسـیده اسـت (شـاخص پنجم ، موقعیت و جایگاه نسـبی شنونده و گوینده ) کنش های تورنتون همچنان قدرتمند و دســتوری هســتند در حالیکه مارگارت تعداد کنش خود را کاهش داده و اغلب سـکوت اختیار می کند (شـاخص چهارم ، شدت یا قدرت بیان ): «پس از چند سؤال کوتاه احوال پرســی از آشــنایان میلتون ، دیگر حرفی برای گفتن به ذهن مارگارت نمی رســید.
برخلاف نظر جاشــوآ راســت که گفتار بیانی انتظار عکس العمل خاصــی از شــنونده ندارد و مشـروط به موفق بودن نیسـت ، کنش های بیانی مارگارت با این قصد به تورنتون منتقل می شوند که ذهنیت او را متحول کنند و علی رغم فرضــیۀ ســرل ، صــحت و ســقم آن ها نیز قابل بحث و بررسی است ."