چکیده:
گئورگ زیمل یکی از دشوارگوترین جامعه شناسان کلاسیک است که همچون همه جامعه شناسان به مقوله دین ورود کرده و در چارچوب جامعه شناسی ابداعی خود، دین را در دو مقوله «فرم» و «محتوا» بررسی کرده است.زیمل با اتکا به نظریه نوکانتی بازسازی شده اش یعنی «فرم و محتوا»، فرم را ابژه و محتوا را سوژه تلقی می کند و تبدیل دیالکتیکی ابژه ها به سوژه ها و سوژه ها به ابژه ها را نشان می دهد. اینکه دینداری مفهومی مستقل از دین دارد و از یکسو پیش از پیدایش ادیان ، دینداری بوده است و حتی در صورتی که ادیان از بین بروند باز هم دینداری باقی خواهد ماند از دیگر موضوعاتی است که زیمل را با دیگر متفکران به مواجهه کشانده است. این تحقیق با اتکا به بررسی آثار این اندیشمند درباره دین و دینداری ، به روش مروری و با قیاس استدلال دیگر جامعه شناسان همدوره زیمل تلاش می کند به این پرسش پاسخ دهد که نسبت میان دین و دینداری در جامعه شناسی صوری گئورگ زیمل کدام است؟ آیا دین و دینداری می توانند در چرخشی دیالکتیکی، از فرم به محتوا و از محتوا به فرم تغییر وضعیت دهند؟ آیا دینداری می تواند منتزع از دین هویت مستقل داشته باشد؟ آیا دین واقعیت عینی است یا برساختی ذهنی؟
خلاصه ماشینی:
"در مقابل آن ، دین ، اگر به مثابه پدیده ای مستقل تصور شود، صرفا آن چیزی را پس می دهد که در آغاز دریافت کرده است و شاید بتوان ادعا کرد که ایده های دینی غالبا شگرف و غامض هرگز نمی توانستند اقتدار خود را بر آدمیان به دست آورند اگر آن ها تجسم یا صورت بندی هایی برای روابطی از پیش موجود نبودند که آگاهی صرفا برای آن ها هنوز بیان مناسب تری نیافته است .
اگر دینداری عبارت از شیوة به ذهن آوردن محتوای مفهومی خاص باشد، مشاهده می کنیم که با تمام تغییرات ، با تمام تحولات این محتوا، ژرفا و معنای سوبژکتیو وضع دینی روح می تواند یکسان باقی بماند، درست همان طور که تمام محتواهای گوناگون هستی ، هرچه قدر بیگانه یا متناقض که ممکن است به نظر بیایند، به شیوه و شدتی یکسان سهیم در حس خاصی از واقعیت اند که ما آن را به مثابه هستی شان عینیت می دهیم .
از دیگر سو، زیمل در برابر فهم بشر از «ماوراء» سکوت می کند و معتقد است نمی توان به این عرصه ورود کرد ولی در عین حال می گوید که از چشم انداز ابژه ، مسأله یا امر واقع هستی که این حق انحصاری را در منطق آگاهی دین کسب کرده است ، وجود بر محتوای واقعی اش چیره شده است ."