چکیده:
در نگاه فیلسوفان مسلمان، همواره مجردشناسی و فرشتهشناسی دو موضوع متلازم بوده و مجردات بر فرشتگان تطبیق داده شدهاند. حکما از سویی با توجه به شواهد متعدد نقلی موید تجرد فرشتگان، قائل به تجرد آنها شدهاند و از سوی دیگر، با نگاه به الگوهای مختلف هستیشناسانه خویش، ضمن تبیین جایگاه مجردات در این نظامها، فرشتگان را با همین موجودات مجرد، مطابق دانستهاند. در این نوشتار نخست با تعریف موجود مجرد، بیان اقسام آنها و ویژگیهایشان، تصویری اجمالی از مجردشناسی فلسفه اسلامی ارائه میشود و سپس با بیان نصوص دال بر تطبیق فرشته بر مجرد توسط فلاسفه بزرگ مسلمان، اصل تحقق این تطبیق تایید میگردد. داوری نهایی، حاکی از آن است که رویهمرفته و با توجه به ویژگیهای مشترک میان فرشته و مجرد، چنین تطبیقی تاییدپذیر است و دیگر بار، مطابقت عقل و شرع به اثبات میرسد؛ اگرچه در تطبیق افراد جزئی فرشته بر مصادیق خاص مجردات، باید جانب احتیاط را رعایت کرد.
خلاصه ماشینی:
"میان خود این دسته از مجردات، رابطه علی و معلولی برقرار نیست؛ اما قائلان به وجود عقول عرضی و ارباب انواع برای آنها نسبت به مراتب مادون خویش، همان دو نقش هستی شناسانه و معرفت شناسانه ای را قائل اند که برای عقول طولی بیان شد؛ یعنی ارباب انواع، مدبر و موجد افراد مادی نوع تحت تدبیر خویش هستند و این تدبیر در همه شئون تدبیرشدگان، از جمله در ادراکات انسان، جاری است.
در اسفار فرشتگان مقرب را بر «ارباب انواع» نزد حکمای نخستین یا مثل افلاطونی مورد پذیرش افلاطونیان منطبق می کند، که واسطه میان جواهر عقلی و هریک از انواع مادی هستند؛ همچنین مدبر نوع انسان، پدر قدسی، مثال عقلی و به کمال رساننده نفوس بشری را فرشته مقرب عقلانی قلمداد می کند که در لسان شریعت، جبرئیل خوانده می شود (صدرالمتألهین، 1981، ج 9، ص 142ـ143)؛ مدبر عقلی انواع اجسام (رب النوع) را فرشته ای روحانی می داند (همان، ج 5، ص 178)؛ ملائکه مهیم را مرادف با انوار قاهره و عقول فعاله و صور مکرمه دانسته، محرک افلاک به تحریک غایی را فرشتگان عقلی (عقول) معرفی می کند؛ چنان که محرک فاعلی آنها را فرشتگان نفسی (نفوس فلکی) می داند (همان، ج 7، ص 109ـ110)."