چکیده:
مسائل زیست محیطی، از جمله موضوعات جدید مورد تأکید در جامعهشناسی است. بر همین اساس، پژوهش حاضر، رابطۀ بین سرمایۀ اجتماعی و دغدغۀ زیستمحیطی را بررسی کرده است. در بررسی آثار سرمایۀ اجتماعی، بهویژه در پژوهشهای قبلی در دهههای اخیر، دیدگاهها و نتایج متفاوتی طرح شده است. برخی نتایج، نشاندهندۀ تأثیر مثبت سرمایة اجتماعی بر رفتارها و نگرشهای زیستمحیطی در درون کشورها است. در مقابل، برخی بر ناکافیبودن سرمایة اجتماعی در بهبود و ارتقای رفتارها و نگرشهای زیستمحیطی شهروندان تأکید کردهاند. در مبانی نظری، استدلالهای موافقان و مخالفان مطرح شده است. روش تحلیل این مقاله، روش تطبیقی کمّی، برپایۀ دادههای موجود بوده و واحد تحلیل آن کشور و واحد مشاهده آن کشور/ سال است. یافتههای تجربی ناظر بر رگرسیون چندگانه نشان میدهد 22 درصد تغییرات دغدغۀ زیستمحیطی را سرمایة اجتماعی تبیین میکند. بر اساس این، میتوان پیشبینی کرد سازههای منبعث از نظریۀ سرمایۀ اجتماعی همبستگی متوسط دغدغة زیستمحیطی داشته و برای تبیین دغدغۀ زیستمحیطی در سطح کلان، توان تبیینی بالایی ندارند.
Present study examines the relationship between social capital and environmental concerns. In relation to social capital، different ideas and results have discussed. Some results indicate positive impact of social capital on environmental issues . In contrast، some researches focused on the inadequacy of social capital in improving the environmental sensitivity.
Theoretical part of this research، discussed about the arguments of opponents and proponents. In the empirical part of the research، hypotheses، by using cross-country experimental data، were analyzed. Methodologically، this study is comparative cross-country and the unit of analysis is country.
In this paper، the comparative-quantitative analysis method is used for data analyzed. Regression analysis shows that 22% of the variation in social capital is explainable by environmental concerns. Thus، it can be predicted that social capital has a moderate correlation with environmental concern.
خلاصه ماشینی:
"مروری بر پژوهشهای پیشین نشان میدهد دغدغۀ زیستمحیطی، متغیری مهم برای تبیین تغییرات رفتار معنادار زیستمحیطی در نظر گرفته شده است و بیشتر نتایج، نشاندهندۀ وجود رابطۀ مثبت بین دغدغۀ زیستمحیطی و رفتار معنادار زیستمحیطی هستند (Salehi, 2010: 60)؛ برای مثال، نتایج پژوهش ویگل و ویگل (1978) که روی دو نمونۀ آمریکایی اما به لحاظ جغرافیایی و زمانی متفاوت انجام شد، بهشدت از این فرضیه حمایت کرد که دغدغۀ زیستمحیطی میتواند تغییرات رفتاری ملموسی را در ارتباط با موضوعات زیستمحیطی پیشبینی کند Weigel & Weigel, 1987)).
[1] UNEP [2] Benton [3] Radclift [4] Social action theory [5] Social capital [6] Stiglitz [7] Baker [8] Social capital [9] Hari [10] Astephan [11] Grafton [12] Knowles [13] Isham [14] Pretty [15] Ward [16] Economic capital [17] Financial capital [18] Physical capital [19] Human capital [20] Cultural capital [21] Natural capital [22] Non- environmental benefits [23] Social networks [24] Social network [25] Norm [26] Trust [27] Social trust [28] Social Participation [29] Blocker [30] Eckberg [31] Mohai [32] Dietz [33] Schahn [34] Holzer [35] Iversen [36] Rundmo [37] Barr [38] Tonglet [39] Berengur [40] Kilbourne [41] Pickett [42] Samdhal [43] Robertson [44] Goken [45] Waste management [46] Collective action [47] Social divergence [48] World Values Survey [49] Quantitative Comparative Method [50] listwise [51] Sudarmadi [52] WVS مراجع آزاد ارمکی، ت."