چکیده:
تاریخ گفتمان روشنفکران غربگرا، نشان از تاثیر از اندیشه مدرنیته دارد، گفتمانی که امام خمینی و سپس رهبری، با نقادی آن به ارائه و تثبیت مدل جایگزین بومی (دینی) پرداختهاند (تاریخچه). مقولهای که از دریچه شالودهشکنی خودبنیانی تفکر غربی، وارسی نشده است (پیشینه). در شرایطی که هیچیک از گفتمانهای مدرنیته قادر نبود پاسخگوی مسائل جامعه ایرانی باشد (مسئله). اما نظام جایگزین چه میتوانست باشد؟ (سوال) امام خمینی با احیای گفتمان اسلامگرایی و شالودهشکنی از گفتمان غربگرا، قرائتی بدیع از هستی، انسان و دین ارائه داد که میتوان آن را در قالب گفتمانی که نه ریشه در مدرنیته غربی دارد و نه متاثر از موج نسبیگرایی پستمدرنی، و نه سنتگرا و نوستالژیک است، مطرح کرد و رهبری آن را در شکل مردمسالاری دینی تداوم بخشید. این گفتمان، گفتمانی برخاسته از متن اسلامی-ایرانی است که غایتی متعالی برای انسان آشفته و افسرده عصر جدید به ارمغان آورد (فرضیه). مقاله پیشرو، با استفاده از شیوه تحلیل محتوا در چهارچوب شالودهشکنی به مثابه راهبردی تحلیلی (روش) در پی ترسیم گفتمان پیش گفته است (هدف) تا نشان دهد، مدل مطلوب نظام سیاسی مردمسالاری، تنها براساس اصالتها و ارزشهای بومی و دینی قابل تعریف و دوام است (یافته).
The history of the discourse of west-oriented intellectuals shows that it has been affected by the thought of modernity، a discourse which Imam Khomeini (R.A.) and after him the Supreme Leader have presented and stabilized a native (religious) alternative model by criticizing it، (History) an issue which has not been investigated through the perspective of deconstructing egocentrism of western thought! (Background) Whereas none of the discourses of modernity are able to answer the issues of Iranian society! (Problem) However، what could the alternative system be? (Question) By reviving Islamist discourse and deconstructing the west-oriented discourse، Imam Khomeini (R.A.) presented a unique reading of the universe، man and religion which can be mentioned in the form of a discourse which is neither rooted in western modernity nor influenced by the wave of postmodern relativism، and is not traditionalist or nostalgic، and stabilized its leadership in the form of religious democracy. This discourse is a discourse derived from Islamic-Iranian context which brings about a transcendental goal for the disheveled and depressed man in the modern era. (Hypothesis) The present article، using content analysis method in the framework of deconstruction as an analytical strategy (Methodology)، seeks to draw the aforementioned discourse (Objective) to show that the ideal model of democratic political system is only definable and stable based on native and religious origins and values. (Finding)
خلاصه ماشینی:
"اما نظام جایگزین چه میتوانست باشد؟ (سؤال) امام خمینی( با احیای گفتمان اسلامگرایی و شالودهشکنی از گفتمان غربگرا، قرائتی بدیع از هستی، انسان و دین ارائه داد که میتوان آن را در قالب گفتمانی که نه ریشه در مدرنیته غربی دارد و نه متأثر از موج نسبیگرایی پستمدرنی، و نه سنتگرا و نوستالژیک است، مطرح کرد و رهبری آن را در شکل مردمسالاری دینی تداوم بخشید.
نظریۀ ولایت فقیه امام خمینی( در گفتمان شیعه نوعی بازسازی گفتمانی در ذیل فقه اصولی درمقابل اخباری است که ازیکسو، متناسب با مقتضیات زمان و ازسویدیگر، با ذات و جوهر اصول بنیادین شیعه همانا رابطه امامت و مردم است، معماری شد، یعنی درحالیکه برخی نظریات اندیشۀ اسلامی دربارۀ حکومت و سیاست و مدیریت جامعه با دیدگاههای مدرن دمکراتیک، کوشید خود را تطابق دهد، نظریه ولایت فقیه امام خمینی( علاوهبر توجه به بعد جایگاه مردم در سیاست و حکومت اسلامی، بحث پیوند محبتآمیز را میان امام و امت و میان ولی فقیه و مردم بازتعریف کرد که نشئتگرفته از اندیشۀ متعالیه و آیات قرآنی است (مهدیپور، 1391: 191).
اصولا نمیتوان مردمسالاری دینی را که در ادارۀ جامعه از روشهای ویژه و منحصر بهفرد برخوردار است با بهرهگیری از شیوههای غربی مدیریت کرد و از این حیث و دیگر شئون، آنها را مانند هم دانست، بنابراین، میتوان گفت: « امروز مردمسالاری دینی در نظام جمهوری اسلامی ایران، حرف نو و جدیدی است که توجه بسیاری از ملتها، شخصیتها و روشنفکران عـالم را بـه سـوی خود جلب کرده است» (بیانات مقام معظم رهبری(، 29 آبان 1379)."