چکیده:
شرایط توفیق و دلایل عدم توفیق استراتژی ها و برنامه های توسعه، از دغدغه ها و موضوعات مهم در قلمرو «مطالعات توسعه» بوده است. این مسئله به صورت های مختلفی تبیین شده است،از جمله از این منظر که میان کارآمدی استراتژی ها و برنامه های توسعه و نوع نظریه های توسعه که مبنای برنامه ریزی بوده اند، ارتباط وثیقی وجود دارد. بنابر نظریه دلالتی - پارادایمی که رابطه میان «نظریه های توسعه» و «اندیشه سیاسی» را تبیین کرده است و نظریه توسعه را یکی از دلالت های کاربردی اندیشه سیاسی محسوب می کند، یکی از شرایط توفیق استراتژی ها و برنامه های توسعه می تواند به بنیاد اندیشگانی سیاسی نظریه های توسعه بازگردد. از این رو بررسی بنیاد اندیشگانی نظریه ها و برنامه های توسعه ضروری به نظر می رسد. در این مقاله، با بهره گیری از روش تحلیل محتوای کیفی نشان داده خواهد شد که بنیاد اندیشگانی سیاسی «الگوی نیازهای اساسی» که ازمهم ترین الگوهای توسعه در دهه 1970 میلادی بوده است، بر اساس اصل «کمترین ضرر برای کمترین افراد» متناسب با اندیشه سیاسی «عدالت به مثابه انصاف» جان رالز است.
خلاصه ماشینی:
"این الگو از طریق پرداختن به نیازهای اساسی ، در واقع نـه تنهـا کـاهش فقر را در نظر داشت ، بلکه مدعی تضمین تداوم رشد بلندمدت از طریق افـزایش تقاضـا و و انگیزه سرمایه گذاری نیز بود (همان: ٣٠٩) و دیگر اینکه توجـه بـه نیازهـای اساسـی در واقع تفسیری متمایز از اهداف بلاواسطه توسعه در اختیـار قـرار مـی دهـد (همـان: ٣٢٢)؛ بدین سان که تأمین نیازهای اساسی ، شرط ضروری تحقق فرصـت هـای لازم بـرای یـک زندگی کامل به عنوان هدف توسعه است و در ثانی به عنوان حق انسـانی جهـانشـمول، شرط ضروری برای یک زندگی شرافتمندانه است (همان: ٣٠٢-٣٠٥).
بنابراین همانگونه که در این الگو بدون التفات به چرایی و چیسـتی فقـر، نـاظر بـه وضع نهایی توسعه یعنی مصرف و کالا و توجه به وضع آسیب پذیرترین افراد بـا پـذیرش نابرابری، زندگی کامل و راه توسعه ترسیم می گردد، می توان مدعی شد که ایـن الگـو بـه لحاظ اندیشگانی بر فلسفه سیاسی جان رالز بنیاد دارد؛ زیرا در نظریه «عـدالت بـه مثابـه انصاف ١ رالز، جامعه بسامان و در پی خیر بر اساس شرط حجاب جهل ٢، وضع نخسـتین ٣ « و توافق بر نحوه سامان اجتماعی بر اساس عدم التفات به وضعیت واقعی و تاریخی ، نـاظر به وضع نهایی عدالت و کمترین ضرر بـرای کمتـرین افـراد جامعـه و پـذیرش نـابرابری صورت می یابد (رالز، ١٣٩٠: ٤٣-٤٩)."