چکیده:
مینیمالیسم (کمینهگرایی) در ادبیات، سبک یا اصلی ادبی است که بر پایۀ فشردگی افراطی و ایجاز بیش از حد و سادگی محتوای اثر، بنا شدهاست. اگر براساس این تعریف، ایجاز و سادگی را مهمترین ویژگی مینیمالیسم به شمار آوریم، در آثار کلاسیک نثر فارسی، با انواع و نمونههای متنوع و فراوانی از کمینهگرایی مواجه میشویم که از ابتدای شکلگیری زبان فارسی دری، مورد توجه گروهی از شاعران و نویسندگان فارسی زبان بودهاست. با مطالعۀ تطبیقی و تأمل در ساختار حکایتهای آموزندۀ فارسی از منظر یک گونۀ ادبی نو، میتوان به شیوههای تازهای برای انتقال و معرفی فرهنگ اصیل و ارزشمند ایرانی ـ اسلامی به جوامع دیگر دست یافت. بهارستان جامی، صرفنظر از فاصلۀ زمانی و تفاوت زبانی و بهدور از تعصب فرهنگی، با مقایسهای ساختارگرایانه، جزو آثاری است که از دیدگاه مینیمالیسم، قابل بررسی و توجه است. این مقاله با بررسی مؤلفهها و اصول داستانهای مینیمالیستی (داستانکها)، به دنبال یافتن ردپایی از این سبک ادبی، در حکایتهای فارسی بهارستان است. نگارندگان در این مقاله با بررسی مؤلفههای داستانک و مقایسه و تطبیق آن با برخی حکایتهای فارسی بهارستان، این اثر را واجد بسیاری از ویژگیهای مینیمالیستی دانستهاند.
Minimalism is a literary style or origin in literature which is based on an extreme stress، excessive briefness and a work content simplicity. If، by definition، briefness and simplicity are considered as the most important features of minimalism، in Persian prose classic works; we face with a variety and frequency of minimalism examples، which have been considered by a group of Persian language poets and writers of since the beginning of the formation of Farsi Dari language.
Baharestsn by Abd-ol-rahman Jami is a work that is considered from a minimalist point of view. This paper by reviewing components and principles of minimalist stories seeks to find a trace of this literary style in Persian stories of Baharestan dissertation by Jami. The author of this paper considered this work qualified for minimalist features by reviewing short short story components and adapting it to some Persian stories of Baharestan.
خلاصه ماشینی:
در مقاله ای که پیش رو دارید، نگارندگان برخلاف دیدگاه آقای بیگ زاده و همکـارش ، از تفاوت های محتوایی و نوع نثر این دو گونه ادبی ـ که بیشتر ناشـی از قـدمت زمـانی و فاصله فرهنگی و محیطی است ـ صرف نظر کرده اند و بـا اذعـان بـه ایـن تفـاوت هـا، بـا چشم پوشی از هرگونه دیدگاه متعصبانه فرهنگی، حکایت های فارسی بهارستان جامی را از منظر عناصر داستانی مشترک با داستانک ها (داسـتان هـای مینـیمالیسـتی) بررسـیده انـد و معتقدند ادبیات همه ملت ها، در اصولی ساختاری و محتوایی و گاه صـوری، شـباهت هـا و خویشاوندیهایی دارد که با کنار نهادن تفاوت های زبانی و فرهنگی و محیطی، مـیتـوان آن ها را کشف کرد.
ابتدا با تعریـف حکایـت و داستانک ، به ماهیت شناسی و مقایسه ساختاری «حکایت » و «داستانک » پرداخته ایم ؛ سپس با بررسی مؤلفه هـا و اصـول داسـتان هـای مینـیمالیسـتی، ردپـایی از ایـن سـبک را در حکایت های بهارستان جامی یافته ایم تا به خویشاوندی این دو گونه ادبی پی ببریم .
اکنون به این موارد در حکایت های بهارستان اشاره میکنیم : در حکایت «عمر و یهودی» (جامی، ١٣٩١: ٥٠) نویسنده با مقدمه مختصـری از توصـیف عمر، خواننده را وارد فضای داستان میکند؛ سپس با گره افکنی (complication) ـ کـه تظلم یهودی از حاکم بصره است ـ طرح داستان آغاز میشود.