چکیده:
«نقطه» و «دور» (دایره) بهعنوان دو نماد اصلی در هستیشناسی و فرم زبانی ادبیات عرفانی عصر حافظ حضور داشتهاست. نقطه بهمنزله وحدت (ذات حق/ انسان کامل) و دایره بهمثابه کثرت (عوالم معنا و شهود) معانی پایهای این دو نماد هستند که قابلیت بازتعریف مفاهیم جزئیتری را مطابق با متن عرفانی در خود فراهم کردهاند: «طرح آفرینش کائنات»، «استمرار حضور، نظارت و جذبیت پیدرپی حق» و «سیر سلوک سالک». حافظ این دو نماد را با کارکردهای ناهمگون و شیوهای متفاوت از شعرای قبلی (همچون شیخ شبستری) در غزلیات خود به کار گرفته است. دوگانه نقطه و دور به سبب تجرید و انتزاع ذاتی، بیشتر در معرفتشناسی عرفانی شعر حافظ جای گرفتهاند و کمتر میتوان از آن معنای غیر استنباط نمود. معانی نمادین این دوگانه در ترکیب و ساختار فرمی عبارات و مصرعهای غزل حافظ -به مدد تمهیدات و صناعات ادبی- به لغزش یا معطلی گرفتار میشوند تا فردیت شاعر و ابداعات ادبی وی بروز پیدا کند و لایههای درونیتر معنا با فعالیت ذهنی مخاطب هویدا شود. در مقاله حاضر تلاش شده است تا با تفسیر مفاهیم نمادین نقطه و دور در سنت، علت ارجاع مفاهیم عرفانی به این دو عنصر آشکار شود؛ همچنین با تکیه بر دو روش ساختارگرایی و نشانهشناسی، معانی و دلالتهای ضمنی نقطه و دور در ابیات عرفانی حافظ مشخص گردد.
خلاصه ماشینی:
در بیشتر مواقع، حافظ هر جا که از نقطه سخن میگوید، به سبب برساخت مدل مرکزی خود و همچنین به مدد ایهام و دیگر تمهیدات ادبی، معنای مشخص جاذب یا مجذوب بودن نقطه را معطل میگذارد تا با پذیرش هر دو معنا، به مقصود احتمالی شاعر یعنی «وضعیت عارف در مقام فنا و محو و فهم نقطۀ وحدت» پی بریم و از این دریافت، معانی متفاوت عرفانی یا عاشقانه را استنباط کنیم: ج) چندان که بر کنار چو پرگار میروم دوران چو نقطه ره به میانم نمیدهد (حافظ؛ غزل 223) نقطه در این بیت برآیند هم نهادگی دو مدل عرفانی ذکر شده است و انطباق نقاط جاذب و مجذوب را یادآوری میکند؛ چراکه بیت در ارجاع به مفهومی صریح معطل میماند؛ میتواند هم مرکزیت ذات (صرفالوجود)، نقطۀ وحدت، اسرار ذات الهی و هم عارف مایل به محو تلقی شود.
لذا در معرفتشناسی عرفانی شعر حافظ، دهان در تناسب با نقطه میتواند به معنای مجازی دیگری همچون مرکز و محور یا اساس و لب چیزی تلقی شود: ه) گفتم به نقطۀ دهنت خود که برد راه گفت این حکایتیست که با نکتهدان کنند (حافظ؛ غزل 193) نکته به سبب فشردگی و کمینگی، عمق و تمرکز بر موضوعیتی خاص با نقطه قرابت دارد؛ بنابراین، نکته در مصرع دوم بیت بالا میتواند اینهمانی نقطه باشد؛ نقطۀ مجذوبی که در مرتبۀ وصل (مدل اول) یا انطباق (مدل دوم) از حضور نقطۀ جاذب آگاهی یافته است.