چکیده:
یکی از مسائل اساسی نظریه سیاسی و بین المللی، از گذشته تاکنون متوجه این مهم بوده است که چگونه می توان از دریچه بصیرتی نو در عرصه فرمانروایی داخلی و فراگیر به ایجاد اخلاق صلح و امنیت پایدار کمک کرد. از چشم انداز عصر جهانی، مسئله صلح قابل اتکا، به محاق رفته است. بروز صلح شکننده در نظام بین الملل، توجه متفکرانی بزرگ، از جمله یورگن هابرماس، مایکل والزر، جان راولز و دریدا را برانگیخته است. برایناساس، نویسنده در نوشتار حاضر از این مفروضه اولیه خود دفاع خواهد کرد که امکان ارائه نظریه ای برای صلح پایدار در جهان متکثر امروزی وجود دارد. مقاله حاضر پیش از ارائه و دفاع از مفروضه خود، با ابتنا به دیدگاه های متفکران مورد اشاره در این نوشته، به استناد چالش های فرارو در جهان، چهار اصل بنیادی را در این زمینه به بحث خواهد گذاشت. مقاله به روش توصیفی ـ تحلیلی نوشته شده و از نظریه هنجاری ـ انتقادی بهمنظور عملی ساختن صلح در تراز غیرغربی و همسو با مشارکت جهانزیست های فرهنگی متکثر بهره خواهد برد.
خلاصه ماشینی:
"خوب است این نکته مورد توجه قرار گیرد که در نوشته های کانت و بعدها والزر و هابرماس ، صلح پایدار مستلزم بروز و ظهور خیرهای مشترک در داخل کشورهاست و این مستلزم نهادینه شدن نظام جمهوری و به تبع آن قبول یکسری ترجیحات ارزشی است که به اختصار مطرح میشود: اقتصادی فراهم کننده وسایل مادی و خدمات عمومی لازم برای شأن و مقام انسان ؛ احساس مسئولیت برای ایجاد رفاه و شادکامی دیگران ، به ویژه نسل های آینده ؛ تعهد و پایبندی به برابری وضعیت و فرصت ؛ نوعی احترام به گوناگونی (اعتقاد به اینکه دیگران حق دارند از گونه نژادی و زبانی دیگر باشند)؛ فرایند سیاسی جامع و مشارکتی ؛ پایبندی به عدم خشونت و اعتقاد به توانمندی در حل اختلاف ها با صلح و روندهای متعاملانه .
با لحاظ نقصان های ذکرشده برای تفکیک بیهوده امر سیاسی و بین المللی، بخش دوم مقاله بر این اساس به نگارش درآمد که : حال چگونه میتوانیم مسائل مبتلابه جامعه بشری را اصلاح کنیم و معیارهایی که برای تعمیق چنین صلحی ضروری است ، چیست ؟ تعمیق هرچه بیشتر گفت وگوی پایدار، فهم تاریخی از تاریخ همچون محل تلاقی تجربیات ، مشارکت بین تمدنی برای پیشگیری از سولیپسیسم یا من محوری فرهنگی، فکری و کشوری ، و ایده مسئولیت همگانی ما برای صلح عملی از منظر ایجاد امیدواری و خوش بینی به آینده ؛ چراکه اگر بپذیریم هیچ امیدی نیست ، تضمین کرده ایم که هیچ امیدی نخواهد بود، و اگر بپذیریم غریزه ای برای عدالت و آزادی هست ، امکان های تغییر را هم مدنظر داشته ایم ."