چکیده:
نوع نگاه و تعریف لیبرالیسم در ایران همواره محل بحث و منازعه بوده و گاه تا علتالعلل تمامی پیشرفتها و کامیابیهای تمدن غربی ارتقاء یافته و گاه چنان در تعریف چارچوبها و مبانی آن دچار انحراف و درماندگی گشتیم که بحث لیبرالیسم در مفاهیم بنیادینی مانند آزادی و قانونمداری و دموکراسیخواهی و حقوق اولیه بشر تقلیل داده شده و فراتر نرفته است. لیبرالیسم در ایران مفهومی پیچیده و سهل ممتنع است و گاه در مسیری متضاد با جریان اصلی آن در خاستگاه پیدایش یعنی غرب طی مسیر میکند. لیبرالیسم در برخورد اول و با کمی اغماض با شاخصههایی مانند آزادمنشی، اومانیسم، اولویت و اصالت علم، توجه خاص با مباحث حقوق بشری و اعتقاد به دموکراسی بعنوان ناگزیرترین شیوه حکومتداری شناخته میشود ولی با نگاهی به پیشینه تاریخی لیبرالیسم و چگونگی ورود آن به ایران با چهرهها، رویکردها و مباحث تئوریکی روبرو میشویم که با مفهوم لیبرالیسم غربی فاصلهای بنیادین دارند. این مقاله در پی آن است تا به بررسی دلایل پراکندگی و آشفتگی در تعریف لیبرالیسم و مولفههای اصلی آن در سپهر فکری و تئوریپردازی سیاسی ایران بپردازد و نگاهی داشته باشد به مفهوم لیبرالیسم ایرانیزه شده در چارچوب فکر سیاسی در ایران.
خلاصه ماشینی:
"عباراتی از کتاب «رسالهای در باب حکومت» جان لاک که از او بعنوان پدر لیبرالیسم کلاسیک یاد میشود، میتواند گویای تولد مفهوم حق حاکمیت مردم باشد: «گرچه انسانها در زمان ورود به جامعه برابری، آزادی و قدرت اجرایی را که در وضعیت طبیعی از آنها برخوردار بودند در اختیار جامعه قرار میدهند تا قانونگذار آنها را برای صلاح جامعه بکار گیرد، اما نیت آنان از این کار این است که از بقا، آزادی و دارایی خود بهتر مراقبت کنند ...
اگر جامعه مدنی را محصول تعامل کنش و ساختار بدانیم، همانطور که Abrams (1981، 192) میگوید: «یک واقعه یک لحظه شدن است آنجائیکه کنش و ساختار با هم تلاقی میکند» آنگاه باید بگوییم که در اندیشه سیاسی دولت در ایران رابطه این دو بستگی به نگاهی دارد که به نوع انسان شده است معمولا چنین نگاهی جایگاه و نقش انسان را از نظر میزان و کیفیت و نوع مداخلهاش در ساختار (جامعه) معنی کرده است؛ به سخنی دیگر، در هر اندیشه سیاسی رابطه فرمانروا و فرمانبر یا فرد و دولت از قبل تعریف گردیده و چهارچوب مشارکت و نقش افراد در عرصه ساختار مشخص است."