چکیده:
در فلسفه نقادی کانت ناسازگاری هایی وجود دارد که در این مقاله مورد بررسی قرار می گیرد. به نظر می رسد که ریشه اصلی این ناسازگاری ها، نوعی ناسازگاری ساختاری و منطقی در این فلسفه وجود دارد مبنی بر اینکه کانت از طرفی فقط به شهود حسی معتقد است و از طرف دیگر به امر استعلائی یا پیشینی عقیده دارد. امر استعلایی نیز به طور غیر مستقیم، بازگشت به قبول شهود عقلی دارد که او آن را منکر است. به عبارت دیگر کانت نسبت به بعضی از واقعیت هایی که نمی تواند آنها را از راه حس اثبات کند، از خود گرایش های اصالت عقلی نشان می دهد. به این صورت که آنها را تحت عنوان« واقعیت های پیشینی» یا استعلائی قبول می کند و دلیل او بر این مطلب این است که بدون مفروض گرفتن آنها، نمی توان از واقعیت های تجربه انسانی، تبیین و توضیح درست ارائه داد. روشن است که این مطلب نوعی پناه آوردن به درک منطقی و عقلی برای قبول یک واقعیت است.
خلاصه ماشینی:
"در این صورت آنچه من در ذهن خود دارم ، صرفا پیشروی متوالی از یک لحظه به لحظة دیگر است که سبب می شود یک مقدار زمانی معین ، از 2 طریق اجزاء زمان و افزایش آنها به یکدیگر به وجود آید» بیان نقل شدة کانت ، بیانگر این است که او زمان را به عنوان آنات متوالی در نظر می گیرد که بر اثر تصور این آنات متوالی مفهوم زمان برای ما بدست می آید، همانطور که نیز تصور مکان بر اثر افزودن یک نقطه بر نقطه دیگر حاصل می شود، بر اساس این مطلب تصور زمان متأخر از آنات آن و تصور مکان متأخر از اجزاء آن است و این چیزی است که عکس آن را در بحث حسیات مطرح می کند که زمان و مکان دو تصور پیشینی هستند و نه مفهوم تعقلی ، زیرا که تصور آن دو مقدم بر اجزاء خود هستند.
در جواب باید گفت اگر مطلب این گونه باشد، لازمه آن ، این خواهد بود که کانت در مورد این تصور از عینیت ، از دیدگاه خود در نقد عقل محض که عینیت را عبارت از امری می - دانست ، که در حواس ما قرار می گیرد، دور شده است و در این دور شدن ، نوعی از گرایش غیر مستقیم او به دیدگاه اصالت عقل مشهود است ، زیرا این مفهوم از عینیت مطابق با دیدگاه اصالت حس ، نمی تواند مورد قبول و قابل اثبات باشد."