چکیده:
مسئله علم حصولی یکی از مسائل مهم و مورد توجه در فلسفه اسلامی به شمار می رود. فلاسفه و متکلمین در مورد علم و ماهیت آن نظرات متفاوتی ارائه نموده اند. ازجمله دیدگاه های بدیع در مسئله علم، دیدگاه علامه دوانی است. علامه دوانی برخلاف جمهور حکما علم حصولی را از مقوله کیف نمی داند و معتقد است عقیده کسانی که علم را کیف نفسانی شمرده اند، مستلزم تشبیه و تسامح در تعبیر است.این دیدگاه مورد انتقاد متاخرین بزرگی چون ملاصدرای شیرازی واقع شده است. نگارندگان با بررسی و تتبع در آثار مختلف محقق دوانی و پیگیری اندیشه او در آثار ملاصدرا، به تبیین دیدگاه علامه دوانی و لوازم معرفت شناختی آن پرداخته اند. مهم ترین لوازم عبارتند از: انکار دیدگاه اضافه، تحقق و ایجاب معدومات، مغالطه کاربرد عرفی به جای کاربرد حقیقی، رد دیدگاه اشباح محاکی، ارتباط مدرک با محکی و مقوله بودن علم، ارجاع علم حصولی به حضوری.
The problem of acquired knowledge is one of the vital and notable issues in the Islamic philosophy. Philosophers and theologians have made a different approach to the knowledge and its nature. Allameh Dawani had a specific doctrine on the knowledge. He in contrast to the others has not regarded the acquired knowledge under the category of quality believing that the philosophers who have considered the knowledge as a psychic quality applied simile and metaphors in philosophical discussion. His doctrine has been criticized by later great philosophers such as Mulla Sadra. In this paper his thought on the basis of Mulla Sadra’s works and its epistemological consequences has been explained. The most important requirements are as following: denial of categorical relation view، existence and necessary of nothings، fallacy of common usage instead of real application، rejection of resemblance idea، denial of regarding knowledge as a category، returning acquired knowledge to the knowledge by presence.
خلاصه ماشینی:
اينکه نظريات مختلف بعد از طرح اين سؤال از سوي فلاسفه اتخاذ شده يـا بعـد از آن ، دقيقـا مشخص نيست ، اما علامه مطهري ضمن ردّ نظر حاج ملا هـادي سـبزواري، معتقـد اسـت کـه از نظر تاريخ نظريات فلسفي، بعضي از اين نظريات ، قبل از اين اشکالات مطرح بود اسـت ؛ ماننـد، قول به اضافه ٢ که از زمان ابوالحسن اشعري مطرح بوده است و بعضي از اقوال ديگر مانند، قـول _____________________________________________ ١ به تعبير ملا هادي سبزواري : «فجوهر مع عرض کيف اجتمع ام کيف تحت الکيف کل قد وقع » (سبزواري، ١٣٦٩: ٢/ ١٢٧) ٢ کساني که نتوانسته اند اشکالات وجود ذهني را حل کنند، وجود ذهني را که امري وجداني است ، انکار کرده و علم را اضافه (که وجود خارجي ندارد) پنداشته اند.
همان گونه که ملاصدرا اشاره ميکند: صدرالدين دشتکي ١ براي گريز از مشکلات وجود ذهني با قول به انقلاب ، صور ذهنـي را کيف نفساني دانسته و اطلاق ماهيات خارجي بر آنها را انکار مينمايد (شيرازي، بيتـا: ٣٢٣) _____________________________________________ ١- برخي حکما از جمله صدرالدين دشتکي براي رهايي از اشکال وجود ذهني در اجتماع دو مقوله متباين بر معلوم واحد، معتقد است هريک از ماهيات اشياء به مجرّد اينکه معلوم نفس واقع شود و به ذهن آيد، انقلاب و دگرگوني پذيرفته و در زمرة اعراض قرار ميگيرد؛ مثلا اگر ما به يک جوهر علم پيدا کنيم وقتي به عالم ذهن آمد، کيف نفساني ميگردد.