چکیده:
در دنیای کنونی، هرروزه بر قدرت فرقهها یا کیشها افزوده میشود. نظامهای پیچیدهی شستوشوی مغزی، کنترل ذهن و استثمار افراد، از ویژگیهای بارز فرقهها است. در جامعهی ما نیز، بهرغم محدودیتهای فرهنگی، مذهبی و سیاسی در رابطه با فعالیت فرقهها، آنها بهطور خزنده و خاموش در لایههای پنهان جامعه در حال فعالیت هستند. غالب جریانهای فرقهای فعال در ایران معاصر، یا از آبشخوری عرفانی نشات گرفتهاند، یا اگر مستقیم نیز با مقولههای عرفانی رابطهای نداشتهاند از مفاهیم و مبانی عرفانی بهره بردهاند. جریانهای مخالف نیز به بهانهی مقابله با فرقهگرایی، همهی همت خود را معطوف به مقابلهای کردهاند که در نهایت، بهنوعی عرفانستیزی منجر شده است. این مقاله معتقد است ضمن ضرورت ارائهی تعریفی دقیق از مفهوم فرقه، باید میان گروههای عرفانی با عرفانهای فرقهای تفکیک قائل شویم. حذف کل جریان عرفانی -بر فرض توانایی- موجب شکلگیری جریانهای فرقهای التقاطی، افراطی قشری و خطرناکی نظیر القاعده، طالبان، داعش، مجاهدین و امثال آن خواهد شد. این مقاله همچنین معتقد است، فصل مشترک همهی جریانهای فرقهای در دورهی جدید، اصرار بر دوگونهی «مذهبی ـ معنوی» است که این مسئله نیز بهنوبهی خود، ریشه در نوعی تقریر مبتنی بر تعارض بین رابطهی عرفان و شریعت دارد که میراث نفوذ غالیان در بدنهی عرفان و تصوف بوده است.
فی العالم الیوم تتزاید یوما بعد یوم فی السلطة الطوائف أو المذاهب. من المیزات الواضحة الرئیسیة لهذه الطوائف بما فیها هی الأنظمة المعقدة غسیل المخ و السیطرة علی العقل واستغلال الناس. فی مجتمعنا أیضا انهم یعملون عملا خفیا و بطیئا فی الأبعاد الخفیة من المجتمع، خلافا من کون التقیید الثقافیة و الدینیة و السیاسیة فیما یتعلق بنشاط الطوائف. أکثر الجماعات الطائفیة فی الإیران المعاصر إما نشأت من مصادر الصوفیة أو استفادت من المفاهیم و الأصول العرفانیة و إن کان غیر مرتبطة مستقیما مع مجالات العرفانیة.
اهتم الجماعات بالمعارضة أیضا بذریعة مکافحة الطائفیة، التی أدت إلی نوع من مکافحة التصوف. تعتقد هذه المقالة بالإضافة إلی ضرورة تقدیم تعریف دقیق لمفهوم الفرقه، یجب التمییز بین الجماعات الطائفیة او التصوف الطائفیه. وتقول هذه المقالة فی ضمن ضرورة تقدیم تعریف محدد لمفهوم الطائفة، یجب أن نفرق بین الجماعات الصوفیة أو التصوف الطائفیه. حتی لو تمکنا من إزالة التیارات الطائفیة- بإفتراض القدرة- سیکون سبب تشکیل التیارات الطائفیة الإنتقائیة، وحرکة القشریة المفرطة وخطیرة مثل القاعدة وحرکة طالبان، الدواعش، منظمة مجاهدی خلق، وما إلی ذلک. کذلک تقول هذه المقالة أیضا هو مشترک الموسم بکل الجماعات الطائفیة فی المرحلة الجدیدة، مع الترکیز علی المزدوج "الدین والروحانیة". وهذا بدوره، متجذرة فی تفسیر علی أساس المعارضة بین التصوف و الشریعة التی کان تأثیر التراث المتطرفین فی الهیکل العرفان و التصوف. هذا المسئله أیضا، من جانبه، المتجذره فی نوع من التقریر المبنیة علی التعارض بین التصوف و الشریعة التی کان میراث النفوذ الغلاة فی هیئة العرفان و التصوف.
Nowadays, the power of sects or cults have increased. Complex systems for brainwashing, mind control and exploitation of people, are some main features of the cults. In our society, despite the cultural, religious and political limitations of sect’s operations, they are creepy working under the off layers of society. Most of current sects in contemporary Iran are directly or indirectly derived from a mystical watering, and have benefited from mystical categories, mystical concepts, and mystical principles. Opponents which are on criticize of sectarianism, are focused their efforts on anti-mysticism. This paper offering a precise definition of the concept of cult, tries to distinguish between mystical groups and sectarian mysticism. According to this research, it is not reasonable to omit mysticism completely, because it leads to the formation of radical eclectic sects, such as al Qaeda, the Taliban, ISIS, and so on. The author of this paper believes that the feature which is shared by all new sectarian factions is focusing on "spiritual - religious" duality. This is also rooted in an interpretation based on the conflicting relationship between mysticism and religious law (shariat) that is the heritage of exaggerators in the body of Sufism and mysticism.
خلاصه ماشینی:
"این مقاله همچنین معتقد است، فصل مشترک همهی جریانهای فرقهای در دورهی جدید، اصرار بر دوگونهی «مذهبی ـ معنوی» است که این مسئله نیز بهنوبهی خود، ریشه در نوعی تقریر مبتنی بر تعارض بین رابطهی عرفان و شریعت دارد که میراث نفوذ غالیان در بدنهی عرفان و تصوف بوده است.
در مرکز گروهی عرفانی پیر و استاد قرار دارد و در فرقه نیز رهبر فرقه حرف اول و آخر را میزند، در گروه عرفانی ممکن است با نوعی تشخص از قبیل لباس، آرایش سر و صورت، آداب و از این قبیل مواجه باشید، اما باید دقت کنید که هر گروهی که آداب خاصی دارد، لباس ویژهای میپوشد یا از فرهنگ گفتاری خاص خود بهره میبرد، یک فرقه نیست.
بنابراین، مقابله با همهی گروههای عرفانی و متصوفه به بهانهی مبارزه با فرقهگرایی امری معقول نیست، بلکه باید گفت وجود این نوع تفکر ـ بهشرط دارا بودن استانداردهای لازم ـ در جامعه موجب میشود که جامعه همواره از کفهی توازن قوا در برابر برداشتهای قشری و سطحی از دین برخوردار باشد که بهنوبهی خود امری ممدوح است.
اگر تعالیم عرفانی بهشکل کنترل شده و بهداشتی در جامعه جریان داشته باشد و منع و تهدید گروندگان به عرفان، جای خود را به نقد و بررسی منصفانهی علمی و گفتوگوی مشفقانه بدهد، البته مجالی برای بروز و جولان عرفانهای کاذب نیز فراهم نخواهد شد و عطش معنویت در جامعه با جرعههای زلال و پالایشیافتهی عرفان اسلامی سیراب خواهد شد."