چکیده:
مباحث اخلاقی اسلام بی تردید از ایمان به عنوان بنیادی ترین آموزه دینی، بی بهره نیست، ولی آنچه اهمیت دارد، نگاهی اصولی و مبتنی بر واقعیت به ایمان و اخلاق و انطباق مشترکات و ظرفیت های هر دو مقوله با یکدیگر برای فهم هرچه دقیق تر از ایمان اخلاقی است. در این مقاله ابتدا درصدد فهم برداشتی دقیق از معنای لغوی ایمان خواهیم بود و سپس برخی رویکردهای رایج به ایمان احساسی و عاطفی را از منظر تاثیر آن بر منش ها و کنش های اختیاری، بررسی و نقد می کنیم و در پایان با استنباط هسته بنیادین ایمان در آموزه های دینی، چیستی و چگونگی طرح ایمان در قالب عقلانیت اخلاقی را بررسی می کنیم و به این فرجام خواهیم رسید که ایمان ظرفیت بالایی برای تامین ساختار و محتوای عقلانیت اخلاق اسلامی دارا است.
Without any doubt, Islamic ethical teachings are supported by faith as the most fundamental religious teaching, yet, notability lies in a principal and really established view to faith and ethics and studying their capacity for correspondence for understanding ethical faith more exactly. It is, therefore, intended in the paper to give an exact meaning of faith, criticize some current views on sensational and emotional faith with regard to their impact on one`s characteristic and optional deeds and, infering fundamental element of faith from religious teachings, study the what and the why of commenting faith in a connection with ethical rationality. Finally, it is concluded that faith has a notable ground for the structure and content of Islamic ethical rationality.
خلاصه ماشینی:
این نگرش به ایمان و عقلانیت گرچه بر عقلانیتی بر پایه ایمان تأکید میکند لکن عقلانیت مطلق و انسانی را از آنجایی که مسبوق به تمایلات و اراده انسان است درواقعنمایی غیر قابل اتکاء میداند و به همین دلیل این رویکرد را میتوان گونهای از ایمانگرایی اسلامی معاصر دانست که در مباحث علمی و تحلیلهای عقلانی فرهنگستان علوم اسلامی متبلور است؛ یکی از پژوهشگران این مرکز در تبیین این نظریه نوشته است: «هرگونه فهم و درک انسان از واقع بیرونی یا توصیف و تبیین عقلانی آن از مجرای تمایلات و حساسیتهای روحی عبور میکند حال اگر قدرت اراده در جهتگیری اولیه جهت حق را اختیار کند، نظام تمایلات صبغه ایمانی مییابد و بهتبع آن دستگاه فکری و عقلانی نیز دارای جهت حق خواهد بود».
اما در ناحیه دخالت عوامل احساسی و عاطفی در فرایند درک انسان از موقعیت واقعی خود نیز ایمان نقشی منحصربهفرد ایفا میکند، از مباحث پیشین این پژوهش به خوبی آشکار است که هر ایمانی مستلزم رفتار همسو است، حال چنانچه ایمانی منطبق بر واقعیت در کسی پدید آمد، التزام عملی به باورهای ایمانی و قبول یک هستی غیرقابل انکار و تغییر، مجالی در خصوص بروز احساسات منافی با آن باورها باقی نمیگذارد و عبور و چشم پوشی از تمایلات روانی، تجربهای بس ارزشمند است که آدمی را با حقایقی جدید آشنا میکند و آنچه را که تا پیش از این بر اثر تمایلات خویش ناممکن مییافت و یا حقایقی را که بر اثر عواطف خویش وارونه تفسیر میکرد، بر اثر گذر از تمایلات و عواطف، واقعگرایانه قضاوت خواهد کرد و این سیر منطقی، سبب ایجاد فرایندی همافزا از دادهها و تجربیات واقعی میشود که در صورت ابتناء بر مبانی شناختی و معرفتی صحیح و واقعی، نظام درونی انسان را همسان نظام بیرونی و واقعی هستی میسازد و او را در جایگاه اصیل خود در حوزه رفتارها و باورها مینشاند.