چکیده:
داستان «دختران لکنتدار و خواستگار» ازجمله داستانهای فولکلوری است که در فهرست دستهبندی آرنه ـ تامپسون با شماره 1457به ثبت جهانی رسیده است. این داستان در کتاب کوچه احمد شاملو در مدخل «تیس، تیس، مدسینا» و نیز در کتاب قصههای مردم فارس و فرهنگ افسانههای مردم ایران ثبت شده است. از این داستان روایتی شفاهی در استان ایلام زبانزد است که از نظر ساختار داستانی بهویژه شخصیتپردازی و پیام داستانی با اصل مکتوب آن تفاوت دارد و آن را به داستان «چهار مرد هندوی» مثنوی بسیار نزدیک کرده است. جالب توجه آنکه داستان «چهار مرد هندو» نیز با اصل مکتوب آن در مقالات شمس تبریزی از نظر ساختار داستانی و بهویژه شخصیتپردازی و پیام داستانی تفاوت دارد. این مقاله بر آن است تا با مقایسه ساختار و محتوای این دو داستان، تطابق نعل به نعل آنها را نشان دهد و از این طریق نمونهای از تاثیر مولوی بر ادب عامه را بیان کند.
Lisping Maiden and the Suitor is a folkloric story which is available in Aarne-Thompson classification index entry 1457. This story is also available in Koocheh book by Ahmad Shamlu as Tis-Tis-Madaseina entry. It also exists in both Fars People Stories and Iranian Myths Dictionary books. Since a long time ago، there has been a popular oral narrative of the story، very close to Masnavi’s Four Hindu Men، among people of Ilam’s province which its fictional structure، mainly characterization and message differ from the original written story. It is interesting that the story of Masnavi’s Four Hindu Men is also different from the original written story in Shams-i-Tabrizi’s Maghalat from the point of view of fictional structure، mainly characterization and message. This article aims at showing a sample of Molavi’s effect on folk literature through a comparison of structure and content of both stories in order to show their exact match.
خلاصه ماشینی:
از اين داستان ، روايتي شفاهي در ادبيات عامۀ ايلام بر سر زبان اسـت کـه از نظـر ساختار داستاني با اصل مکتوب داستان تفاوت هايي دارد؛ ازجمله شخصيت هاي داسـتان از سه دختر به چهار دختر گسـترش يافتـه ، عمـل داسـتان از سـخن گفـتن در حضـور خواستگار به نزاع زباني و هدف داستان از دعوت به سکوت و خاموشي به اظهار فضـل به قصد عيب جويي از رقيب تغيير يافته است .
مولوي با دخل و تصرف در اين داستان و به قصد پرداخت انديشه هاي عرفاني خود در قالب حکايت ، شخصيت ها را به چهار مـرد هنـدو، عمـل داسـتان را از سـخن گفتن به نزاع در گفتار و هدف داسـتان را از رعايـت سـکوت بـه جـدل بـا حريـف و عيب جويي از او گسترش داده است .
روايت شـفاهي و لطيفـه وار «دختـران لکنت دار و خواستگار» در ايلام از اين نوع داستان هاست که تا به حال سـندي بـراي آن يافت نشده است و به درستي مشخص نيست کـه ايـن داسـتان از چـه دوره اي در ميـان مردم رواج يافته است ؛ اما با اندکي تغيير در کتاب هاي کوچۀ احمد شاملو ذيـل مـدخل «تيس تيس مدسينا»، (شاملو، ١٣٨٠: ٣١١٩)، قصه هـاي مـردم فـارس (فقيـري،١٣٨٦: ٦١-٦٢)، قصه هاي مردم (وکيليان ، ١٣٧٩: ٣٤١)، فرهنگ افسانه هاي مردم ايران (درويشيان و خندان ،،١٣٨٠، ج٧/ ٤١٦) در فهرست آرنه ـ تامپسون با کـد ١٩٨٤ و ١٤٥٧، ١٤٥٨، و ١٤٦١ بـه ثبـت رسيده است .