چکیده:
کواین از تجربه گرایانی است که منتقد تجربه گرایان پیش از خود است. در این مقاله نشان می دهیم که کواین در واقع منتقد سنت معرفت شناسی ای است که دکارت موسس آن است و تجربه گرایانی که کواین منتقد آنان است نیز در واقع بخشی از این سنت محسوب می شوند، چرا که اندیشه های آن ها واجد ویژگی های اصلی این سنت است. در اینجا به ویژه به دو ویژگی این سنت، یعنی مبناگرایی و محوریت مسئله توجیه تمرکز می کنیم. در نهایت نشان می دهیم معرفت شناسی کواین هر دوی این ویژگی ها را رد می کند. دو خصوصیت از معرفت شناسی کواین که در اینجا نقش تعیین کننده ای دارند، کل گرایی و طبیعی گرایی او هستند.
Quine is an empiricist. But he objects the previous empiricists. We want to show that Quine is in fact an objector of the epistemological tradition that Descartes founded، and the empiricists that Quine objects are followers of that tradition. Here we emphasize two specifications of Cartesian tradition: (1) foundationalism (2) trying to answer the problem of justification. We show that Quine’s epistemology rejects both of these. Two traits of Quine’s epistemology that have important roles here are holism and naturalism.
خلاصه ماشینی:
برای نشان دادن مخالفت کواین با این دو ویژگی ابتدا نشان میدهیم چگونه از نظر کواین، آن چیزهایی که در این سنت معرفتشناسی، به عنوان مبانی علم تلقی شده، یا اصلا وجود ندارد و یا معرفت مستقل نیست (یعنی اگر هم یقینی باشند، شناخت و یقین به آنها وابسته به معارف دیگر است).
حال اگر آنچه جملات مشاهدتی (e) توصیف میکنند، واقعا محقق نشد، آیا این یک شکست تجربی برای فرضیه اولیه مورد آزمون (a) محسوب خواهد شد؟ منطقا با عدم تحقق «e» نمیتوانیم نفی هیچیک از «a»، «b» و «c» و «d» را استنتاج کنیم، بلکه صرفا میتوانیم نفی (a & b & c & d) را استنتاج کنیم؛ به عبارت دیگر: (رجوع شود به تصویر صفحه) مشاهدهگر میباید تغییری در مجموعه (a & b & c & d) ایجاد کند، به نحوی که از مجموعه، جملات مشاهدتی حاصل شوند که با مشاهدات تجربی سازگاری داشته باشند.
کواین با رد استقلال و خودبنیادی «احساس» یا گواه حسی بیواسطه و ساده، آنچه را که این تجربهگرایان مبنای یقینی نظام معرفتی پنداشتند، وابسته به سایر اجزای نظام معرفتی معرفی میکند و بدین شیوه روایت تجربهگرا از مبناگرایی سنت معرفتشناسی دکارتی را نیز (همچون روایت عقلگرای این سنت) رد میکند.
معرفتشناسی به ما میگوید علم چگونه و در مسیر چه سلسله شکست راسل ناشی از این است که او در نهایت نمیتواند - به اعتراف خود - کل نظام معرفت را مبتنی بر معارف یقینی - یعنی همان دادههای حسی کنونی - کند و به ناچار دادههای حسی بالقوه و نیز معرفت وابسته به حافظه [و چند پیشفرض غیریقینی دیگر] را نیز به مبانی معرفتی خود میافزاید (Russell, 1966: 193).