چکیده:
زرینقبانامه، از سرایندهای ناشناس، یکی از متون منظوم پهلوانی نقالی/عامیانه در دورهی صفوی است. ناظم زرّینقبانامه، گاهی داستانهای متن را از زبان پیر گوهرفروش و ترجمان نقل کرده است که قرینهای بر شفاهی/ شنیداری بودن روایات منظومه به شمار میآید. پرسش اصلی مقالهی حاضر این است که: منظومههای نقالی- از جمله زرینقبانامه- چه نقش و تاثیری در گفتمان فرهنگ دینی عصر صفوی داشتهاند؟ در پاسخ به این پرسش، به شیوهی تحلیلی و با روش کمی در گزینش دادهها، و با روش کیفی در تحلیل یافتهها، به بررسی موضوع مقاله پرداخته شده و این نتیجه بهدست آمده است که نقالی راهی برای تبلیغ و ترویج مذهب در دورهی صفوی بوده است. تاریخ نقالی در ایران نشان میدهد از قرن سوم هجری که ایرانیان به نقل داستانها و حکایتهای حماسی میپرداختند تا با نفوذ اعراب مبارزه کنند؛ با پیدایش گرایش شیعه و سنی که دو گروه مناقبخوان و فضایلخوان را دربرابر هم قرار داد، نقالی پیشهای تاثیر گذار بر گفتمان دینی عصر خود بوده است؛ بهویژه در دوران صفوی که عصر رونق شاهنامهخوانان و نقالان است و گاه میان روایتهای حماسی یلان و پهلوانان با مذهب رایج احساس تعارض ایجاد میشده است، نقالی، گفتمان فرهنگ دینی بهشمار میآید.
Zarrinqabanameh by an unknown author, is a folkloric/ narrative chivalric poetic collection in national/ religious epic type. Its author has sometimes narrated the stories of collection from the language of an old jewelry person deemed a symmetry of oral/ audio narrations. Main question of this paper is: what role and effect do the minstrelsy collections including Zarrinqabanameh have on discourse of religious culture of Safadi? For answering this question, the subject of this paper was analyzed in an analytical method by using the library- documentary studies in quantitative method in selection of data and qualitative method in findings analysis. The conclusion is that the minstrelsy was a way for religious missioning and development during Safavid. The history of minstrelsy in Iran shows that from the 10th century Iranian people narrated stories and epic narrations in order to oppose the Arab domination to the appearance of Shiite and Suni placing against each other two groups of mask actors and virtue actors and especially during Safavid when Shahname actors and narrators developed and sometimes there was a conflict between the epic chivalric narrations and common religion, minstrelsy was an effective occupation on religious discourse of the age.
خلاصه ماشینی:
شاهعباس اول به وحدت سیاسی، مذهبی، ملی، ثبات اقتصادی، و آرامش نسبی اهمیت بسیار میداد و استفاده از داستانگزاران بهترین تبلیغ برای این موارد بود؛ براثر رواج سنت قصهخوانی و علاقة همگانی به شنیدن داستان، بهویژه دلبستگی باطنی ایرانیان به شاهنامه و یلان و شهریاران آن و بر سر همه رستم، راویان و داستانپردازان و ناظمان درکنار داستانهای مذهبی، تاریخی، و غنایی به آفریدن، تدوین، و نظم روایات ملی ـ پهلوانی ایران با توجه مخصوص به رستم و پهلوانان خاندان او پرداختند که نتیجة آن بهوجودآمدن روایات و طومارهای نقالی و منظومهها یا مثنویهایی دربارة دلاوران سیستان است (زرینقبانامه، 1393: 36).
این امر دربارة گفتمان فرهنگ دینی نمایانتر است که با موضوع و محتوای نقالیها ارتباط تنگاتنگ دارد، اما واکاوی نقش و تأثیر نقالی در گفتمان فرهنگ دینی عصر صفوی به دلایل مختلف جامعهشناختی قابلتوجه است که برخی از آنها درادامه فهرست شدهاند (آیدنلو، 1388: 35- 64) ـ برخورداری نقالی از خاستگاه مردمی؛ ـ ارتباط نقالی با موضوعات ملی؛ ـ تعارض و تضاد قصههای یلان و پهلوانان ملی با مذهب رایج؛ ـ اثرگذاری و شورانگیزی داستانهای نقالان درمیان عموم مردم؛ ـ گسترانیده شدن نقالی به بیرون از مرزهای جغرافیایی؛ ـ افزوده شدن بانوان به نقالان مرد؛ ـ گسترانیده شدن نفوذ حضور فن نقالی به ادبیات و هنر رسمی؛ ـ اثرگذاری روایات نقالی در نقاشی قهوهخانهای که منشأ مردمی دارد و نیز در نگارههای رسمی در بعضی دستنویسهای شاهنامه؛ ـ ایفای نقش نقالان درجایگاه گروهی اجتماعی که نظام آموزشی ویژة خود را داشتند؛ ـ عجین بودن نقل و نقالی با مکان و زمان خاص اجتماعی، یعنی قهوهخانهها و شبهای ماه رمضان؛ ـ جامعیت نقالی در تأمین دو جنبة سرگرمی و تعلیمی؛ و سایر موارد.