چکیده:
حقیقت پراگماتیکی در اندیشه «ریچارد رورتی»، بدیلی است برای جست وجوی حقیقت به اسلوبی که سنت فکری و فلسفی غرب تاکنون بدان پرداخته است. در بررسی مفهوم حقیقت، رویکرد عمل گرایانه رورتی به تقابل با دو روایت مطرح در اندیشه فلسفی غرب برمی خیزد: از یکسو با روایت افلاطونی - دکارتی، که در آن حقیقت به مثابه امری متافیزیکال تعبیر می شود و از سوی دیگر با روایت فراتجدد که معتقد به شالوده شکنی حقیقت است و حکم به نسبی بودن آن می کند. نویسندگان در پاسخ به این پرسش که: نسبت برقرارشده میان حقیقت و سیاست، چه پیامدهایی در حوزه اندیشه سیاسی رورتی دارد، به صورت بندی این فرضیه پرداخته اند که «نسبت برقرارشده میان حقیقت و سیاست در اندیشه رورتی، منجر به ابداع سیاست متکی به امید اجتماعی بر مبنای تز اولویت دمکراسی بر فلسفه شده است». بر این اساس تلاش شده است با واکاوی الگوی حقیقت پراگماتیکی ای که رورتی پیش می نهد، نشان داده شود که این الگو، ادامه همان مفهوم حقیقت در سنت پراگماتیستی «ویلیام جیمز» و «جان دیویی» در قالب چرخش زبانی است. همچنین شاخصه آن تاکید بر همبستگی است در مقابل آنچه رورتی خواست عینیت می نامد. این روایت در عین حال که قادر است بدون داشتن هرگونه ادعای عینیت از درافتادن در دام نسبی گرایی بپرهیزد، مفهومی را مدنظر دارد که به شیوه ای عملی در راه برآورده ساختن مقاصد و حل معضلات سیاسی، مفید فایده واقع شود.
The idea of pragmatic truth in Richard Rorty's thought is an alternative method to search the truth، not in a way that the western philosophical tradition has dealt with heretofore. In examining the notion of truth، Rorty's pragmatic approach contrast with the two narratives raised in western philosophical thought: on the one hand، with Platonic-Cartesian tradition، in which reality is interpreted as a metaphysical matter; and on the other hand، with post-modernist narrative who believes in the deconstruction of truth and claims of relativity of truth. To find an answer to the question: What are the proportions and consequences of established relation between truth and politics in Rorty’s political thought?، the authors formulate the hypothesis that "the connection established between truth and politics in Rorty's thought، leads to innovate a politics relying on social hope، based on the thesis of priority of democracy over philosophy". Accordingly، efforts have been made، by analyzing the pattern of pragmatic truth which posed by Rorty، to show that this pattern is a continuation of the same concept of truth in William James and John Dewey's pragmatic tradition in the form of linguistic turn. Also it is characterized by an emphasis on solidarity، versus of what Rorty calls “will of objectivity”. While this version is not without any claim of objectivity، and avoid falling into the trap of relativism، considers a concept that in a practical manner، is useful to meet pragmatically the objectives and solve the political problems.
خلاصه ماشینی:
در بررسی مفهوم حقیقت، رویکرد عملگرایانه رورتی به تقابل با دو روایت مطرح در اندیشه فلسفی غرب برمیخیزد: از یکسو با روایت افلاطونی - دکارتی، که در آن حقیقت به مثابه امری متافیزیکال تعبیر میشود و از سوی دیگر با روایت فراتجدد که معتقد به شالودهشکنی حقیقت است و حکم به نسبی بودن آن میکند.
نویسندگان در پاسخ به این پرسش که: نسبت برقرارشده میان حقیقت و سیاست، چه پیامدهایی در حوزۀ اندیشه سیاسی رورتی دارد، به صورتبندی این فرضیه پرداختهاند که «نسبت برقرارشده میان حقیقت و سیاست در اندیشه رورتی، منجر به ابداع سیاست متکی به امید اجتماعی بر مبنای تز اولویت دمکراسی بر فلسفه شده است».
آنچه مدنظر نویسندگان در این مقاله است، در کانون قرار دادن نسبت میان عمل و نظر با توجه به روایتهای سهگانه مطرحشده و ارائه استدلال برای ترجیح روایت پراگماتیستی رورتی است.
وی بر این باور است که در پس بیان مسائل متداول معرفتشناسی، نوعی تضاد بین ذهن و طبیعت وجود دارد و این تضاد هنگامی که ذهن (به عنوان صحنهای برای بازنمایی) در قرن بیستم جای خود را به زبان داد و مسائل معرفتشناسی به شکل مسائل ارجاع زبانی درآمد، تنها بهصورت متفاوت دیگری بیان شده است» (موفه، 1384: 45).
سیاست به مثابه امید اجتماعی اما این خوانش از حقیقت، پیامدهایی اساسی در اندیشه سیاسی به دنبال دارد که خود را در رویکرد غیر بنیانانگارانه و بینیاز از مبانی فلسفی، در رهیافت سیاسی رورتی نشان میدهد؛ سیاستی که در دفاع از خود نه به استدلالهای فلسفی رجوع میکند و نه میکوشد به نظریهپردازیهای انتزاعی توسل جوید، بلکه مشخصا به عمل و پیامدهای آن ارجاع میدهد.